۵ پاسخ

زمین نخورده بود؟یا مثلا چیزی جلو پاش بوده با سر رفته باشه تو در یا دیوار

امروزم یه بار دیگه تنهاش بزار و دوربین بزار

خب به هرجا هست میخوره دماغش دیگه

یا خورده زمین یا با انگشت بادماغش بازی کرده یا خون دماغ شده از گرما پارسال پسرم اینجوری شد بعد یبار یهو دیدم آقا تازه یادگرفته باانگشتش زده ناخنم خیلی کم داشت دیگه دعواش کردم همون شد

حتما خون دماغ میشه
دختر خواهر شوهر منم از بچگیش یکسره خون دماغ میشه تا الان که دیگه بزرگ شده بازم خون دماغ میشه

سوال های مرتبط

مامان آنیتا مامان آنیتا ۱ سالگی
امشب که دارم می‌نویسم از زندگی از همه چیز خسته شدم البته از زمانی که ازدواج کردم فهمیدم چه اشتباااااه بزرگی کردم خسته شدم.تو زندگیم خیلی خیلی زجر کشیدم بخام یکی یکی بگم میشه دوتا کتاب بزرگ و صحفه زیاد.میخام بگم که من لیاقت مادر شدن نداشتم و ندارم امروز رو هیچ زمااان فراموش نمیکنم خودم باعث شدم پا دخترم بسوزه کف پاش.امیدوار به خدا هستم که بمیرم.چرا پاش سوخت و باعث شدم دلیلش این بود که من خواب بودم مادرم تو حال خوابیده بودم و شلوار پا دخترم نکرده بود و من بیدار شدم دیدم دخترم چند جا خونه ریده و پاش هم گذاشته داخلش رو قالیا رفته به محض اینکه دیدم چون وسواس هم دارم ،خیلی خیلی جیغ زدم و داد به سر دخترم بردمش تو حیاط گفتم برو بیرون دستشویی کن تا قالی پاک کن تو همین هین هم مادرم هنوز کف خونه دراز کشیده بود و میدید بعد من آب حیاط باز گذاشته بودم که متوسط بشه دخترم رو بشورم یعنی آب داغه ،بعد دخترم شلنگ رو گرفته بود دستش بازی میکرد آبه هنوز داغ نشده بود بعد تا اینکه داغ شده بوده انداخته بود زمین رو شلنگ رو بعد همونجا که شلنگ رو انداخته بود نشسته بود بخار هم از آب میزد بیرون این هم تو آب وایساده بعد موقع که گریه میکرد یعنی ۱۰ثانیه اول منم که عصبی بودم خیلی خیلی زیاد میگفتم عیب ندارع بزار پات بسوزه بعد که جیغش خیلی خیلی رفت بالا رفتم گذاشتمش کنار.دیدم آروم نمیگیره دیدم کف پاش سوخته آخ خدا روم رو سیاه کنه به حق ابوالفضل اینقدر جیغ میزد و هق هق گریه سریع بردم دکتر پانسمان کرد کرم زد بهش با بانداج کرد.اومدم خونه زنگ شوهرم زدم گفتم بیا بچت بگیر نمیتونم زندگی کنم دیگه وسایلا جمع کردم زدم بیرون
مامان دردونه 💕💕 مامان دردونه 💕💕 ۲ سالگی
سلام شب مامانی گل بخیر
امشب ی موضوعی واسم پیش اومد که می‌خوام واستون تعریف کنم و هر کسی می‌تونه نسبت به اعتقادات قلبی و دینی خودش برداشت کنه ولی واسه من هنوز جای تعجبی که چی شد که این اتفاق افتاد....امروز ی مجلس روضه دعوت بودم و توی این مجلس چون سالها قبل حاجت گرفته بودم ی نذر کوچیک میدادم ولی امسال ی حاجت داشتم که منتظر بودم برآورده بشه و بخاطر این گفتم نذر رو نمی‌برم و درصورت حاجت روایی سال بعد دوباره ادا کنم.وقتی داشتم تو مسیر میرفتم واسه روضه دخترم تو حین حرکت ماشین پستونکش رو احساس کردم از ماشین انداخت بیرون و مدام می‌گفت مامان می.زدیم‌کنار و کل ماشین رو گشتیم و مسیر و دوباره تا جایی که احساس کردم صدای پرت شدن ی چیزی اومد برگشتیم و هیچی نبود. کل ماشین و وسایل دخترم رو گشتم بازم هیچی نبود و به اجبار به خاطر اینکه دخترم اذیت نشه رفتم مغازه و پستونک خریدم و چهارصد و پنجاه کارت کشیدم همین حین که ناراحت بودم که دستم این ماه یکم خالی بود حتما بخاطر اینکه نذر رو ندادم این اتفاق افتاد و خلاصه اینکه تا رسیدم روضه نیم ساعت بود مجلس شروع شده بود و دیر رسیدم و همش تو فکر بودم تا اینکه یهو دخترم ساعت یک شب رفت سراغ ساک لباسی که باهام بودو دیدم گفت می و گفتم می می (پستونک جدید)رو‌میزه ولی دخترم دست کرد تو ساک و پستنونکی که از ماشین انداخته بود بیرون رو از ساک کشید بیرون...و‌خودمو شوهرم نگاهممون خشک شد که این پستونک از کجا اینجا سر درآورد در صورتی که موقعی که دخترم پستونک رو انداخت از شیشه ماشین بیرون این ساک بسته شده و عقب ماشین بود....🥹🥹🥹🥹🥹
مامان آلاء مامان آلاء ۲ سالگی
مامانا من دخترم رو پام می‌خوابید چون خودم راحتر بودم از اول بهش عادت دادم رو پا بخوابه ولی خب مشکل اینجا بود که اگه جایی بودیم یا حتی خونه اگه خیلی زیادم خوابش میومد نمیتونست بخوابه تا من بزارمش رو پام حالا جالب اینجاست که دیشب وقتی داشتم رو پام تکونش میدادم دیدم نمی‌خوابه یهو گفت بغل منم گفتم خب حتما هنوز خوابش نگرفته بغلش کردم یهو گفت پتو بالش براش گذاشتم رفت دراز کشید عروسکشو بغل کرد منم بیخیالش شدم کلا داشتم با تلفن حرف میزدم یهو دیدم بلند بلند میگه آلا خوابید آلا خوابید منم می‌خندیدم دو ثانیه نشد نگاش کردم دیدم خوابه😳😳😳😳الان امشبم همین حالت تکرار شد آوردمش تو اتاق چراغارو خاموش کردم یه بیست دقیقه همون تو حالت دراز کشید بازی کرد در حالی که داشت از خنده قهقه میزد یهو خوابید😳بنظرتون همینطوری پیش بره یاد میگیره وقتی خوابش میاد خودش بخوابه؟یا برش دارم بزارم رو پام من نمی‌دونم چرا انقد رو پا راحتم از طرفیم میگم خودش بخوابه یاد بگیره راحت شم