یه زمانی من اینجا خیلی نق میزدم از بچه داری گله داشتم یسری از دوستان همیشه در صحنه هم قضاوتم میکردن .میگفتن بچه داری همینه عر نزن نق نزن و ...‌
الانومیفهمم چرا من نق میزدم چرا غر میزدم اولا که من خیلی تنها بودم خانواده هامون دور بودن و من با یه بچه خونه نشین شده بودم رفت و آمدی نداشتم .دوما بچه من یه دورانی اصلا شیر نمی‌خورد خدا میدونه برا شیر چه مصیبتی کشیدم .
از همه مهم تر خیلی خیلی زود سینه خیز و چهار دست و پا رفت .بچه ای که هیچی حالیش نبود حتی توانایی جسمی نداشت به زور سینه خیز و چهار دست و پا میرفت و یه ریز گریه میکرد تو بغل نمیموند همش تلاش می‌کرد که بره زود هم راه رفت از ۸ ماه!!!!از طرفی خیلی کم می‌خوابید از اول .اینجا میبینم بچه ۸ ماهه یا بزرگ ترهنوز چهار دست و پا نمیره یا ۱۵ ساعت در روز بچه هاشون میخوابن .خب این بچه چه اذیتی میتونه داشته باشه نهایتش گریه کنه بغلش کنی تکون بدی مثل یه نوزاد یکی دو ماهه.
کاش همدیگرو قصاوت نکنیم خدا روشکر بچه من رفلاکس و کولیک و حساسیت اینا خیلی نداشت ولی مادرایی که درگیر این مشکلات هستن کارشون سخت‌تره .بچه ها باهم متفاوتن و شرایط ادما متفاوت .لطفا لطفا همدیگرو قصاوت نکنیم اگه یه مادری میاد اینجا ناله میکنه دلداریش بدیم شاید مشکلی داره شاید تنهاست....
راستی گل من ۱۱ ماهه شد...خدایا هزاران مرتبه شکر

تصویر
۹ پاسخ

میفهمم
دیروز کارن رو برده بودم دکتر، یه مادر و پدری پسر ۲ ماهشون رو آورده بودن برای چکاب بعد از ختنه. دکتر گفته بود چهارشنبه بیارید و اینها دیروز برده بودن. دکتر گفت چسبندگی پیدا کرده و یهو بابای بچه شروع کرد به غر زدن سر خانمش که تو بلد نبودی مراقبت کنی و اینا.
دیگه صبرم لبریز شد و گفتم شرمنده دخالت میکنم، شما به عنوان پدر چند بار آلت پسرتون رو چک کردید. گفت به من چه، اینا کار مادره😡😡😡
دیگه رد دادم، گفتم ببخشید اینطور میگم همسر شما آلت مردانه نداره که تجربه داشته باشه.
در ضمن هیچ مادری برای بچش کم نمیگذاره، هیچ وقت
اینقدر عصبانی شدم از مظلومیت خانومه و پرتوقعی آقاهه.
اینجا هم هر کی نظر بی خود داد سریع از دوستات حذف کن یا مسدود کن دیگه نظر ندن
😉

دقیقا ۱۱ ماهگیش مبارک منی از خانواده ام دورم دخترمو با سرنگ دارم بزرگ می کنم شیشه اصلا نمی گیره درگیر حساسیت کولیک ریفلاکس هم بودم میدونم چی میگید به خاطر هر کس میگم دلمون برای نوزادیشون تنگ میشه من میگم اصلا حاضر نیستم برگردم به عقب انشالله از این به بعد فقط لذتشو ببریم

اره دقیقا همینه. پسر من یه دوره اب خیلی بد گریه میکرد و هرکاری میکردیم گریش قطع نمیشد کلی تلاش میکردیم ک حواسش پرت شه. میگفتیم به خانواده ها میگفتن نه این خیلی ارومه شما بلد نیستید تا اینکه یبار گذاشتیم پیش مادرشوهرم رفتیم شب شام رفتیم بیرون. پسرم هم گریه کرده بود کلی کار کرده بودن تا ساکت شه. اونموقع تازه فهمیدن ما چی میگیم. بعد از اون تا پسرم میومد بغض کنه میگفتن وای وای برش دارید گریش شروع نشه

انشالله که خدا گل دخترتو برات حفظ کنه عزیزم من تا امروز که اومدم تو برنامه گهواره هیچوقت کسیو قضاوت نکردم چون کم و بیش مادرارو درک میکنم درسته دختر من ارومه و همه چیش سر تایم خودشه ولی تا جایی که بتونم کسی بیاد بهم بگه که بچه داری واقعا سخته وخستع شدم درکش میکنم منم شمارو درک میکنم بچه داری هرطوری ک بخوای حساب کنی واقعا سخته چ بسا ک شیر نخوره و زیاد نخوابه هرکسیم از این به بعد شما رو قضاوت کرد بلاکش کن که ارامش خودت مهمتره 😊❤

آاااخ از این قضاوت ها

واقعا سخته عزیزم ما که مادریم درک می کنیم من چند مدتها بخاطر کارم پرستار گرفتم باز به کارهام نمی‌رسم
شب که پا میشیم از همه بدتره
همسرم یک شب خوابش کم و زیاد میشه فرداش بی حاله
ما که یکساله خواب درست نداشتیم

👍👍👍🌹 بچه ها همه یه دوره خیلی اذیت میکنند واقعا آدم صبر و حوصله شم هم میشه ،فقط خدا کمکمون کنه

درسته عزیزم هربچه ای سختی خودشو دارم منتهی یه بچه بیشتر یه بچه کمتر

خسته نباشید مامان گلی🤗
ویه سوال بی ربط سایزکفش گل دخترت چنده وپاش چندسانته؟

سوال های مرتبط

مامان محمد مهدی✨ مامان محمد مهدی✨ ۱۲ ماهگی
یه راهکار به این مادر خسته بدید.
پسر من از اولش خییییلی نق نقو بود اولش با کولیک و رفلاکس و تا الان که دائم بغل. با هر چیزی که سرگرمش کنی کوتاه مدته و سریییع صداش در میاد. هیچ کاری انجام نمیده فقط غلت زدن و نشستن منظورم اینه اصلا سینه خیز و چهار دست پا نمیره و حتی سعی هم نمیکنه. اولش همه بهم میگفتن بابا اینو نگو همه بچه ها همینن ولی وقتی کم کم پیش رفت دیگه خودشون هم دارن میگن که واقعا محمد مهدی نسبت به بقیه بچه هایی که دیدیم خیلی بی قرار تره. نمیدونم چکار کنم اخه از چیه.
کلی باهاش تمرین میکنم چهار دست پا بره از اول تا اخرش گریه میکنه و نق میزنه. باهاش تمرین میکنم دست بزنه و هیچی...
کسی هست مشابه این شرایط رو دیده باشه؟!
پیش پزشک خودش بردم یه شربت داده برای استخوان سازی تا تقویت بشه ولی از نظر من محمد مهدی اصلا استخوان بندی ضعیفی نداره از بچگی خودشو میتونست محکم نگه داره و وقتی یک ماهه بود کامل کمرشو بلند میکرد بالا.
نمیدونم خیلی خسته ام روز ها فقط منتظرم بگذره تا شب بشه و همسرم بیاد محمد مهدی رو بگیره!
الانم خونه مادر شوهرمیم دو نفری از پسش بر نمیایم. اخه چشه این بچه🥲