۷ پاسخ

منم قبل زایمان همین بودم
انشالله میزایی دیگه وقت نمیکنی درگیری فکری داشته باشی، اون وقت دیگه درگیری خواب داری عزیزم 😁😁

شب ها قبل خواب، نگرانی هاتو بنویس.
در حالی که داره خوابت میبره هم تصویرسازی مثبت کن. اینکه ز ایمانت خوب پیش رفته بچه رو بغل کردی، داری شیر میدی، خوشحالی...
آمادگی ذهنی بده به خودت

اره منم....امروز یه طوری شدم از خدا خواستم بچه رو ازم بگیره..خیلی اعصابم داغون بود.بچه سومی رو میخواستم چیکار اخه.....خداهم بعضی چیزاکه از ته دلمون میخوایمو نمیده....حالا اینو به زبون آوردم فوری داد😕

منم همینم. همش نگرانم بچه سلامت باشه و همه چیز خوب پیش بره

وای دقیقا منم همینم انقد فکر میکنم دلم میخواد مغزمو از جاش دربیارم یکم استراحت کنم و دوره دوره دور باشم از استرسای زایمان و مشکلات بعدش

دقیقاااا منم همینجور بودم...اینقد بیمارستان تحقیق میکردم بهترین و خصوصی و هرچی لباس بچه روز اول شیک باشه...حالم بد نشه بعد عمل دیگه چه فکرایی...آخر سر بیمارستان غرضی خود محمدابادی...لباسم از بیمارستان بود.

تاریختون چندم هست

سوال های مرتبط