۱ پاسخ

سوزشش طبیعیه عزیزم
منم دکترم تجویز کرد برام. گفت ممکنه موقع استفاده یخورده سوزش داشته باشه
به نظرم امشب هم بزار چون میگی نصفه گذاشته بودی خوب تاثیر نمیکنه بزارکه خوب روی دهانه اثر بزاره

سوال های مرتبط

مامان Noora🐥 مامان Noora🐥 ۴ ماهگی
زایمان 1
سلام مامانا
منم بالاخره 30 تیر ماه زایمان کردم و دختر قشنگمو بغل گرفتم
حالا میخوام تجربه زایمانم بگم 29 تیر از صب ترشح خونی داشتم درد هم داشتم ولی با فاصله های زیاد که کم بود از ظهر ترشحاتمم بیشتر شد منم دوش گرفتم و ورزش کردم و پله بالا پایین کردم تا شد شب شب بعد از خوردن شام ساعت حدودای 9 به بعد دردای من اوج گرف به 10 یبار رسید بعد تا نیم ساعت که حاضر بشیم بریم دیدم دردام خیلی دارن بیشتر میشن رسیدیم بیمارستان مهدیه بعد از معاینه و اینا گفتن 2 سانتی ولی بخاطر خونریزی و ترشحات خونی حتما باید بستری بشی چون خطرناک ساعت 1 من بستری شدم رفتم اتاق زایمان
تا 3 خودم درد کشیدم اومدن معاینه کردن همون دو سانت بود
بعد شروع کردن به دادن دارو تا صب ساعت 10 4 دوز دارو گرفتم دردام خیلی شدید بود و فاصله نداشت تا دردام میخواست یکم آروم بشه بازم بهم دارو میدادن ساعت 10 دوباره معاینه شدم با همون 2 سانت بودم ولی از درد دیگه نای حرف زدنم نداشتم... همراهم اومد پیشم وقتی منو دید فهمید که دیگه من حالم واقعا بد و دیگ دارم واقعا میمیرم... من تا ساعت 12 باز همونجور درد کشیدم دیگه آخر دیدم نه باز معاینه شدم و همون دوسانتم و هر چقد التماس میکنم که اگر قرار بود دهانه رحمم حتی یکم باز تر بشه باز می‌شد اصلا نگاه نمیکردن
مامان فنچول🐣(علیسان) مامان فنچول🐣(علیسان) روزهای ابتدایی تولد
#تجربه زایمان من پارت ۲
خلاصه شب ساعت یک بود خوابیدم صبح از ضعف و گشنگی و دستشویی ساعت حدودای هفت صبح بیدار شدم رفتم سرویس همراه با دستشوییم یه مقدار آب صورتی هم بود ولی به خاطر رابطه و کپسول گل مغربی جدی نگرفتم یه خرما هم برداشتم خوردم اومدم دراز کشیدم حس کردم باز پدم خیس شد چون ترشح داشتم شک نکردم یکم گذشت دیدم هر چند دقیقه یه بار زیر دلم درد گرفت با خودم گفتم احتمالا تو این هفته زایمان میکنم که درد دارم ولی از یه طرف حس میکردم دردای کاذبی باشه
خلاصه یکم گذشت باز حس خیسی کردم دیگه پاشدم رفتم دستشویی دیدم پدم بازم خیس شده دیگه گفتم نکنه کیسه آبمه
رفتم برم حموم که کارامو بکنم
قبلش هم رفتم ساک خودمو جمع کردم وسایل و مدارک و جمع کردم
خدایی از استرس داشتم میلرزیدم باورم نمیشد این اتفاق افتاده نمیدونستم باید چه ری اکشنی نشون بدم دیگه من رفتم حموم داخل حموم هم تا خم میشدم ازم آب میومد ترجیح دادم شوهرمو بیدار کنم تا اونم کارامونو بکنه و حاضر شه خلاصه اون از من بد تر وقتی فهمید کلی استرس کشید تا من رفتم حموم اون خونه رو جمع کرد و ظرفارو شست تا اینکه من از حموم اومدم و اونو فرستادم حموم تا نه درگیر بودیم تا کارامونو کردیم و حاضر شد و راه افتادیم خیلی ترافیک بود ده رسیدم بیمارستان
رفتم زایشگاه تا مدارک و بردم ورفتم داخل شرح حال ازم گرفتن و معاینه کردن باز گفتن تو هنوز یکسانتی و کیسه آبتم پاره شده دیگه ناخودآگاه نتونستم جلو خودمو بگیرم و اشکام شروع کرده بود به ریختن ساعت یازده بود رفتم داخل بلوک زایمان و من و گذاشتن رو تخت و بهم ان اس تی وصل کردن سرم زدن و بعدم گفتن انقباضی نداری زیاد قرص زیر زبونی اوردن یه آمپول زدن تو سرم یه آمپول هم به باسنم