وای انقد عصبی ام از دست بعضی از مامانا وقتی یکی میگه مثلا خانواده همسرم یا مامان خودم بچه رو مدام می‌بره خونش و بچه با اونا وابسته شده بقیع میان میگن چه عیبی داره عزیزممممم خب برو استراحت کن ما از خدامونه یکی بچرو ببره😑😑😑😑شوخی میکنید دیگه؟؟؟؟ چرا بچه دار شدیم پس آخه 😑اگر منتظرید هرروز یکی بچه رو ببره به شیوه خودش تربیت کنه باید بگم که الان شاید بامزه و قشنگ باشه ولی در آینده این بچه دیگه به حرف شما تره هم خورد نمیکنه

بچه باید سر سفره پدر مادرش بزرگ بشه.همیشه این حرفو بابام میزد وقتی میخواستیم بریم خونه خاله دایی بمونیم

اره منم موافقم
اونجوری بچه چند تربیتی میشه

عمیقا باهات موافقم❤

دقیقاااااا

احسنت👏👏

من روز بیمارستان اجازه ندادم کسی گندمو بشوره خودم شستم از همون اول مادر شوهرم میگه بزرگ شه بدید به ما برید انقدر گفت من ی جوری جواب دادم دیگه جرعت نمیکنن بگن
جدیدا پدر شوهرم موقع کمک کردن من به مادر شوهرم گندمو میبره اتاق منم به شوهرم گفتم گفت دیگه ازجات بلند نشو برای کار مگر اینکه من بودم

الان دخترهمسایه قهزکرده یک ماه اومده خونه ماذرش یه پسر9 ماهع داره پسرشوازش گرفتن خانوادع شوهرش بهش غروبی گفتم دلتنگ پسرت نیستی گفت نه اوایل دلم تنگ میشدولی الان نه چون ازاول پسرم ب خانواده سوهروابسته بودهمس خونه اونا....ببین بچه وابسته خانوادع شوهرش چقدبده

باحرفت موافقم لایک داری الان منوبکشن اجازه نمیدم پسرم بدون من یاباباش تاراه پله برع حتی اوایل پدرشوهرم میومدپسرمومیبردبالابدم میومدیاجای بخوان برن گفتن کیان مهروببریم گفتم متنفرم ازاین که بچه بدون پدرومادرجای بره الان واجب ترین کاروهم داسته باسم پسرمونمیزارم جای اون روز وقت دکترداشتم باشوهرم رفتم پسرموتوماشین نگه داشت من رفتم دکتر

نه اتفاقا خیلی بده بخدا من ارزومه یه روز کامل خودمو بچم باهم باشیم در ارامش هیچکس کاری بهمون نداشته باشه


ولی اصلا یه روز تاالان ما باهم نبودیم مگر اینکه نباشن خونه خانواده همسرم تازه زیر ساعت دوازده شب بیان از من میخان بچرو ببرم براشون خیلیییی حالم بده خسته شدم

عزیزم شما بچت خیلی اروم و حرف گوش کن هست به خاطر همین میگی
من بند بند استخونام درد میکنه از بس اذیت میکنه
نه غذا میخوره نه شیر میخوره

منزور از بردن بچه چندروز نیست که منزور یکی دوساعت بازی کردنه بچه ک نباید داعم بغل بابا مامان باشه بچه باید اجتماعی باشه

دقیقا مامان نیلاجان منم با حرف شما خیلللی موافقم.
ولی حقیقتا نمیدونم با این قضیه که دائم حتی تو زمان هایی که مغزم ارور میده ،ماهانو نگه دارم کنار بیام.
واسه همین عصرا میبرمش اونجا نگهش دارن منم به کارهام برسم.خیلی سعی کردم که بعضی زمان ها خداقل روی پای خودم باایستم.ولی نمیشه‌
اما اینکه خونه مادرم میره تاحدودی خاطرم جمع تره تا خانواده ی همسرم.چون راحت بهشون میگم که من دوست ندارم این حرکتو برای ماهان بزنید یا نزنید.و خب اونا هم ناراحت نمیشن.ولی با خانواده ی همسرم اصلا نمیتونم اینجوری برخورد کنم چون میترسم ناراحت شن.
من خیلی دوست دارم نبرمش مدت زیادی رو خونه ی حتی مادرم تا توی تربیتش تاثیر نذاره ولی واقعا نمیتونم .‌‌..
اما خونه ی مادرهمسرم که همون چندساعتی که هستم یا روزی که هستم حتی اگه خودمم باشم تاثیر میذاره روی تربیتش...😐😑احساس میکنم مادرهمسرم همش خودشو توی تربیت و نحوه ی غذادادن و همه چی قبول داره...واقعا نمیدونم دیگه چیکارکنم!!
مثلا بارها بهش گفتم نمک نزنید غذارو..انگار نه انگار..😑

خیلی اشتباهه من چند وقت پیش خوندم یه دختر بچه ای پیش مامان بزرگ بابابزرگش بوده تو باغ میفته بدنش خون میبرن دکتر مشخص شده تو مقعدش چوب بوده بعد بدتر از همه اینک بچه بهوش اومده همرو یادش بوده تعریف کرده
بعد طرف حرف خیلی قشنگی زد گفت شما مثلا به پدربزرگ مادربزرگ اعتماد دارید ولی باخبرید کی میره اون خونه یا حیاط یا هرجا
نکته اش هم اینه که بچه مراقبت دائمی میخاد که حتی خود پدر مادر ممکنه خسته بشن چه برسه افراد دیگه

وقتی همسرت بگه باید بره چون مامانم دلش میشکنه چی😑وقتی هرچی میگی قانع نمیشه چی؟ وقتی خانواده شوهر نفهمی داری چی؟

بله درسته حرفاتون 🩷

البته من خودم شاغل هستم و از مهر باید چند روز در هفته دخترم بره خونه مامانم بمونه 😅

افرین حرف حقو گفتیم. دختر منم خیلی پدربزرگو مادربزرگشو دوس چن باریم گفتن ک ببرنش خونشون چن ساعتی بمونه ولی نزاشتم بد الانم خیلی ذوقشو میگیرن ک بزرگتر ک بشه همش میبریم خونمون نگهش میداریم اما من تو دلم گفتم من بمیرمم نمیزارم بچم پیش شما بمونه

عزیزم با حرفت موافقم ک بچه دو تربیتی نشه ولی هر کسی یجوری زندگی میکنه تو دوس نداری بچت ازت جدا بشه یکی دیگه دوس داره

تا حدودی حرفتو قبول ندارم چون باید یه تایمی باشه که مادر بتونه استراحت کنه به کاراش برسه ولی خب دائمی هم بشه درست نیست

عزیزم مشکلی ندارع بچه باید با پدربزرگ مادربزرگش هم بازی کنه ، وقت بگذرونه
نیازه

دقیقا
من الان یه برادرزاده دارم کل خاندان رو اسیر کرده دو‌تربیته شده زور هیشکی بهش نمیرسه

من اصلا دلم نمیخواد بچم به هیچکسی جز خودم و شوهرم وابسته شه اصلااا و ابدا
حتی مامانم !

چقدر این حرفاشون اعصابم رو خورد میکنه ، معمولاً هم مادرشوهرا میگن بچه رو ببریم و... . یکی نیست بگه اگه خیلی دلت میخواد یکی بزا

خانواده همسرم خیلیییی دوسدارن دخترمو باخودشون ببرن بیرون یاکنارشون باشه ولی من اصلاااا اجازه نمیدم نمیتونم نمیدونم چرا بمن میگن تو برو استراحت کن ولی بخدا اصلااا نمیتونم میگم ن خوابم نمیبره تا کنارم نخوابه

تا ابد حق❤

دقیقا عزیزم منم موافقم