۲۲ پاسخ

اون نوزاد فعلا محبت حالیش نیست شما باید فقط و فقط به بچه ی بزرگترتون محبت کنید تا حسودی نکنه
البته همه ی حواستون به نوزاد هم باشه که صدمه نبینه
و اینکه آروم آروم به بزرگتره بگین که نوزاده ضعیفه تازه بدنیا اومده به مراقبت نیاز داره
و....

پس نتیجه میگیریم فاصله سنی خییییلی مهمه .

ببین عزیزم روانشناس میگه وقتی بچه دوم به دنیا میاد بیشتر توجه و حمایت پدر باید برای بچه اول باشه و مادر برای بچه دوم....پسرتون متوجه اختلاف نظر بین شما و پدرش نباید باشه چون اونوقت همه کاراش تشدید پیدا میکنه،بعد اینکه شما فرزند کوچیکتون خب نوزاد،درک خوبی از محیط نداره پس الان خیلی بهتر میتونین شرایط مدیریت کنین تا زمانی که اون بزرگ تر بشه،دچار بحران شدین و باید بتونین با همسرتون مدیریت کنین،نه اینکه لج به لج هم بزارین

ماهم همین اوضاع رو داشتیم وقتی پسر وچیکم به دنیا اومد.پسر بزرگم اخلاقش خیلی بد شد.ولی الان که ۸ ماه گذشته تقریبا دارن همبازی میشن

ماهم همین اوضاع رو داشتیم وقتی پسر وچیکم به دنیا اومد.پسر بزرگم اخلاقش خیلی بد شد.ولی الان که ۸ ماه گذشته تقریبا دارن همبازی میشن

ماهم همین اوضاع رو داشتیم وقتی پسر وچیکم به دنیا اومد.پسر بزرگم اخلاقش خیلی بد شد.ولی الان که ۸ ماه گذشته تقریبا دارن همبازی میشن

منم پارسال این مشکلو داشتم حسادتت می‌کرد همسرم که کلا نبود خودم مشکلمو کم کم حل کردم به پیشنهاد همسرم پسرم دو روز رفت خونه مادر بزرگش بعد اون وقتی اومد فقط داداشمو بعل میکردم بوس می‌کرد البته خودم راضی به این شوک بع پسرم نبودم اون دو روز از دل تنگی غداب کشیدم ولی بعدش تو کارای داداشش ازش کمک خواستم دیگه خودش عادت کرد بهش جوری که یه دیقه هم نمیتونه بدون داداشش خیلی اذیت شدم ولی بلخره تونستم

پسرمنم فقط روز اول خیلی گریه کرد دیگ عادی شد براش موقعی ک میخوای لباس نی نی رپ عوض کنی بگو کمکم بده روغن بزن ب دستش بگو نی نی رو ماساژ بدیم تو هرکاری بزار باهات همکاری کنه عادت می‌کنه بهش پسرای من الان خیلی باهم خوبن

اول اینکه شما نباید جوری رفتارکنی که حسادت بوجود بیاد هم شما هم اطرافیان مثلا.
پسر بزرگ میاد کوچیکه ناز کنه بگی نکن دست نزن.سروصدانکن.اون برندار آبجی یا داداش اذیت نکن.
هی نوزاد بغل کنید نازبدید بوس بدید اما بزرگ نه اشتباه.
بخای فقط هم به بزرگه توجه کنی اشتباه.
باید حدوسط رعایت کنی.
باید بزرگه رو مشغول کنی.داداشی برو مای بی‌بی بیار.داداشی یه لباس بیار.داداشی شیشیه بیار داداشی پتو بنداز.
وقتی بیداره بچرو بده بغلش خودتم بگیر بچرو بزار روپاش یا بگو یه اسباب بازی بده داداش.

من پسرم ۶ سالش بود که دخترم دنیا اومد
ولی بازم حسادت داشت
من به پسرم مسئولیت میدادم ، ازش میخواستم مثلن مراقب خواهرش باشه تا من دستشویی برم ، یا وقتی اروم بود میگفتم بازیش بده

پسرمن باخودش حرف میزنه شباتوخواب حرف میزنه شب ادراری هم گرفته

وای دقیقاوضع منم همینه پسرم تاقبل به دنیااومدن دخترم خیلی روم حساس بودالان من میزنه فش میده منم میزنم بعدش عذاب وجدان میگیرم فقط بایداین دوران بگذره

درکتون میکنم منم اوضاع همین بود ولی خب همسرم درک میکرد و کمک حالم بود این اتفاق واسه همه میفته چاره آیی جز تحمل نیست فقط نوزادتو از پسرت دور نکن بزار لمسش کنه مواظبش باش نزندش بیشتر به بزرگه محبت کنین و با همسرت اختلاف نظر نداشته باشین اگه کسی م بیاد کمکت بهتر میشه

بعد از بدنیا امدن بچه دوم تازه میفهمی ارامش چی بوده... منم دارم میکشم. بخدا دلم میخاد خودمو بکشم راحت.

مشاوره همکده کمکت میکنه عزیزم ،چقد شرایط سختی داری

باید تمام توجه ات به بچه اولت باشه ،حتی اگه لوس شد ،حواست به اولی باشه خیلی زیاد ،تو با زدن داری حسادتش رو تشدید میکنی

وقتی بچه،دوم،بدنیا میاد بچه،اول،رنج،برمی‌داره یعنی فک میکنه ما فقط بچه کوچیکو،دوست،داریم،من همینا برام،پیش اومده فقط خودت مدیریت،کن وبه،بچه،اولت خیلی بیشتر علاقه نشون بده

اگر پدرش فرصت داره ببره بیرون و باهاش وقت بگزرونه تو خونه هی شما وانمود کن که بهش توجه زیادتری داری باید براش عادی بشه که عضو جدید جاشو نگرفته

وقت ندارم وگرنه برات میگفتم چ کارایی کنی پسرم اصلا حسادت نکرد شاید بخاطر رفتارای من بود

ماهم همین داستانو داریم اوایل خیلی بد بود شرایط ولی کم کم بهتر میشه هرچقدرم بدقلقی میکنه شما نادیده بگیری بیشتر باحرف قانعش کنید میدونم سخته ولی دیگ چاره چیه

فقط و فقط صبوری کن و توجهت رو ذره ای از بزرگی کم نکن بلکه بیشترم بکن بغلش کن ، باهم عکسا و فیلمای بچگیشو نگا کنید و براش توضیح بده اونم کوچیک بوده چکارامیکردید براش، باباش بیشتر وقت بگذرونه باهاش که تو سرگرم نی نی هستی اون با پدرش مشغول بشه، اصلا نزنش اصلا بهش کم توجهی نکن که مشکلاتت بیشتر و بزرگترمیشه، بچه دوم مث هوو میمونه براش پس کاااااملا درکش کن و بهش زمان بده تا باهم رفیق بشن
منم همین مشکلات و داشتم به جایی رسید که پسر بزرگم جیش میکرد توشلوارش و میگفت منم نی نی هستم بیا لباسمو عوض کن😄 به مشاور مهدشون گفتم خداخیرش بده خیلی کمک کرد راهنماییم کرد و خب جواب هم داد
من پسر اولمو خیلی ناز نازی و با ادب بارش اورده بودم وقتی دومی اومد همه تربیتم خراب شد تو دوماه ولی الان که بچه دومم ۸ماهشه خیلی باهم رفیق شدن خیلی دوسش داره خیلی باش بازی میکنه صبحا که ازخاب بیدارمیشه انقد بغلش مبکنه و بوسش میکنه که نگو

بخدا نوزادم یکساعت بیدار میشه کاراش رو میکنم و سه ساعت خوابه و تو اون فرصت همش بااون بازی میکنیم و اینقد جرات نداریم به نوزاد محبت کنیم که میترسم بچم کمبود محبت بگیره. ولی بااینهمه باز اون حسادت شدید میکنه و همش باعث اختلاف بین من و همسرم میشه

سوال های مرتبط

مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
سلام‌مامانا از دیشب دوبار تاحالا مادرشوهرم‌گفته برا ناهار بیاین الانم شوهرم زنگ‌زد گفت باز زنگ‌زده که بیاین من به خاطر ماهلین که جیش و پی پیشو نمیگه خواستم بعد ازظهر برم که کمتر اذیت بشم و استرس بکشم قضیه رو شوهرم‌گفته بهش میگه اشکال نداره پاشین بیاین یه کاریش می کنیم‌میرند تو حیاط اینا بچه رو اذیت نکن اخه مادرشوهرم وسواس داره میترسم بندو آب بده این بچه 😬😬😬بخوام پوشک کنم که تا آخر شب اونجاییم تمام تلاشم به باد میره به نظرتون چی کار کنم ؟؟گفتم خوبه نوار بهداشتی بزارم داخل شورت آموزشی یه شلوارم بپوشونم روش اسیر شدم به خدا از دستش اصلا نمیگه 😬😬سعی می کنه جیش نکنه تو خودش پاشو که ضربدری می کنه وایمیسه من می فهمم‌جیش داره می دوعم‌می برمش الان ۹ روز شده ولی اصلا نمیگه 😑🤦🏻‍♀️پی پی رو هم یه گوشه میشینه تکون نمی خوره
به نظرتون چی کار کنم من الان زشته تا کی بگم‌ من نمیام ناراحت میشن
این بچه هم‌که یا نمیگیره 😬می ترسم از دستم‌در بره اونجا