مامانا ما بالاخره برگشتیم خونه،بگم از تجربه سفرمون که موقع رفت با قطار رفتیم دخترم قشنگ خوابید و استراحت کرد و موقع بیداری بازی کرد موقع خواب هم انقدر عمیق میخوابید که تو خونه هیچ وقت اونجوری نخوابیده!!
تو مقصد که شهر مشهد بود خیلی گشتم آب معدنی پیدا کنم که به دخترم بدم تا آب به آب نشه اما نبود که نبود مجبور شدم از آب حرم و هتل بهش بدم که خداروشکر مشکلی پیش نیومد!!
از لحاظ گردش من کالسکه نبردم چون بنظرم موقع سوار و پیاده شدن به تاکسی اذیت میکرد بجاش آغوشی بردم که عالی بود و خیلی به کارم اومد!!
اونجاهم چون بیشتر تو هتل نبودیم و بیرون میگشتیم دخترم خسته میشد و تو هتل جوری میخوابید که موقع غذا به زور بیدارش میکردم!!
و اما موقع برگشت که با هواپیما بودیم از مهماندار پرسیدم گفت بهتره بهش شیر بدی هم موقع تیکاف هم موقع فرود که خب دخترم موقع تیک آف شیر خورد و خوابید تا خود تبریز اما موقع فرود درسته سینمو انداختم دهنش بخوره اما انگار تغییر فشار هوا بهش فشار اورد که از خواب ترسید و با ترس بیدار شد یکم گریه کرد اما دوباره بهش شیر دادم و آروم گرفت!!
در کل من به هیچ عنوان تو طول مسافرت اذیت نشدم با بچه و اصلا برام سخت نبود

۸ پاسخ

خداروشکر عزیزم زیارت قبول

خب خداروشکر همیشه به سفر
زیارت قبول

خب خداروشکر همیشه به سفر
زیارت قبول

چه خوب سه نفری رفته بودین؟؟؟ هزینه هاش چقدر شد؟؟؟

غذا چی بهش میدادی؟

سلام بسلامتی زیارت قبول،منم نذر دارم برم مشهد میترسم با بچه ۱۰ماهه نشه اذیت بشه

اب ماجان همیشه بگیر داروخانه ها دارن من تو خونه هم فقط اب ماجان میدم گاهی اب جوشیده سرد شده

رسیدن به خیر😍 زیارت قبول 😘خداروشکر🙏

سوال های مرتبط

مامان بلوط مامان بلوط ۱۰ ماهگی
سلام مامانای گل امیدوارم خوب باشید. اومدم از تجربه ی سفر به کیش با دخترمون بگم. به نظرم تجربه قشنگ و پر عشق و پر چالشی بود. خیلی شرایط متفا۱وت هست با وقتی که بچه نداری ولی خب سفر با بچه هم برای من و همسرم لذت بخش بود. ما رفته هتل مارینا پارک، خیلی راضی بودم. فضای خیلی خوبی برای بازی بچه ها داشت، بچه میتونستن تو استخر آب بازی کنه هوا هم خوب بود‌. بچه وقتی خوابش می‌گرفت به شدت کلافه میشد. ۲ بار رفتیم رستوران و آبرو برامون نموند تو رستوران از بس بچه ها بهم ریختگی داشت‌😅 یکبار تو رستوران خوابش برد و ما مجبور شدیم بعد غذا هی چایی سفارش بدیم😆 تا بتونیم بشینیم تو رستوران و بچه رو تکون ندیم که نپره از خواب. ساعت ۸ شب ما برمیگشتیم هتل چون تایم خواب بچه بود و اگه نمی‌خوابید خیلی کلافه و بی قرار میشد. غذا برای بچه با پلوپز کوچولو که از تهران برده بودم می‌پختم. موقع بلند شدن و نشستن هواپیما به بچه ممه دادم که باد تو گوشش نیفته. تمام پاساژگردی ها که میرفتیم بچه تو بغل من بود و زیاد تو کالسکه نمی نشست. لباس بچه خیلی خیلی قیمت‌هاش نسبت به تهران مناسب بود‌ . مخصوصا پاساژ مرجان مغازه ی شاپرک کلی لباس بچه داشت با قیمت خیلی مناسب‌ . در کل سفر لذت بخشی بود برامون . عکس پایین هم از تو اتاقمون گرفتم تو هتل مارینا 🥰🥰🥰 امیدوارم هرجا سفر رفتید لذت بی نهایت ببرید🥰🥰
مامان مَهزاد مامان مَهزاد ۱۳ ماهگی
خب دیشب تو راه بودم با اتوبوس خیلی مضخرف گذشت تمام مدت عذاب بود البته عذاب اصلی تایمی بود که یهو دل‌پیچه شدید گرفتم چون طولانی مدت نشسته بودم کمر درد گرفته بودم از طرفی دخترم می‌گفت پاشو سرپا وایسیم🥴🥲 قشنگ اون موقع حس کردم مردنم بهتر از بودنمه، خلاصه یه آقا پسری یکم کمک کرد با دخترم یکم بازی کرد و به حرف گرفت که بعدا فهمیدم به خودم چشم داره😶
بعدشم که پدر شوهرم اومد دنبالم ( خدا خیرش بده)
از گشنگی کلا روده هام صدا میداد اما خانوم عن خانومش خودشو عن کرد هیچی نداد و گفت دو ساعت دیگه صبحونه میخوریم دیگ😏 با همچین قیافه ای رفت خوابید،

اونا خوابیدن و دخترم شدیداً بی قرار بود هم دل‌درد داشت هم از خونه اینا احساس غریبگی میکرد، ساعت ۸ دخترم خوابید منم بیهوش شدم ساعت ۹ پدرشوهزم رید به خوابمون🥲

صبحونه خوردیم بعدش رفتم بانک‌و برگشتم 😶🤦🏻‍♀️
نه تنها خبر خوب نشنیدم بلکه کلا وام کنسل شد 😕 دستمون موند تو پوست گردو😵‍💫😵‍💫 حالا موندیم که این خانم کی پول مارو میده🥺

مرسی از راهنمایی هایی که دیشب بهم دادین خیلی ممنونم♥️