۴ پاسخ

سلام بعضی وقت ها اشتباه میشه من دخترم روبارداربودم آزمایش دادم گفت منفی بعدرفتم سونوگفت خانم شما سه ماه باردارهستید

بیبی چک رو امتحان کن

ب نظرم بروپیش متخصص زنان

یعنی چی عزیزم بچت 2ماهش چطورتودوماه حاملی ای

سوال های مرتبط

مامان 👶🏻ARSALAN👶🏻 مامان 👶🏻ARSALAN👶🏻 ۲ ماهگی
#تجربه زایمان
💕پارت اول💕



اردیبهشت امسال بود که متوجه شدم بالاخره بعداز سه ماه تلاش دارم مامان یه نی نی کوچولومیشم که قراره منو صبورترکنه
به محض اینکه بی بی‌چکم‌مثبت شد سریع رفتم ازمایش دادم که دیدم بله من 6هفته باردارم😍❤
د‌کترم ازمایش های اولیه و سونو تشکیل قلب نوشت
بایدصبرمیکردم که دوهفته دیگ بگذره و بتونم باخیال راحت صدای قلب فندوق کوچولو بشنوم نمیدونید که چه استرسی داشتم و چطوری گذشت این دوهفته...
بالاخره روزش رسید و من صبح زود رفتم برای اولین بار صدای قلب پسرمو بشنوم اخ ک داشتم دیوووونه میشدم از شدت خوشحالی
همونجا بود که تصمیم گرفتیم به خانواده هامون اعلام‌کنیم.
سونو انجام دادم که خداروشکر خوب بود
موند ازمایش ک اونم‌انجام دادم و من از ماه دوم بارداریم متوجه دیابت بارداری شدم که هیچ جوره بارژیم نتونستم‌کنترلش کنم
به تجویز دکتر مجبور شدم تااخرین روز زایمانم انسولین استفاده کنم😓خیلی تلاش کردم خیلی مقاومت کردم‌که انسولین نزنم ولی نشد که نشد
البته ناگفته نماند که من ترسو ترین ادم روزی زمین بودم و تااون لحظه هییییچ آمپول و سرم و .‌‌‌‌.... نزده بودم😅😅بیشتر مقاومتمم بخاطرترسم بود
ولی مادرشدنم باعث شد بخاطر پسرم به ترسم غلبه کنم....😎❤
مامان آیه مامان آیه ۳ ماهگی
سلام مامانا اینم تجربه زایمان سزارین من
پارت یک
من توی هفته ۳۴ وقتی برای چکاپ پیش دکترم رفتم فشارم بالا بود و دکتر برام آزمایش دفع پروتئین اورژانسی نوشت وقتی جواب اومد متوجه شدیم رفت پروتئین شدید دارم و دکتر تشخیص داده پرکلامسی گرفتم و نامه داد که بیمارستان بستری بشم منم اون شب رفتم بیمارستان و بستری شدم اولش فکر کردم یه چکاپ سادس ولی وقتی دکتر بیمارستان منو دید فهمیدم حالا حالا ها اینجام قلبم داشت وایمیستاد دکتر گفت تا زایمان کنی باید بیمارستان بمونی اینو که گفت کار من شد گریه چون نه همراه میزاشتم نه میشد همسرم رو ببینم خلاصه که یک هفته بستری بودم و خیلی اذیت شدم دیگه به روز بردنم سونو bps و بهدجنین نمره چهار از هشت رو دادن و منم راهی اورژانس کردن ولی چیزی نبود بچه خوب بود دوباره اومدم بخش این سد که من دیگه صبرم تموم شد رضایت دادم اومدم خونه دوباره رفتم پیش دکترم و دکترم دعوام مرد که چرا برگشتی برو دوباره بستری شود ولی من گوش نکردم و یک شب دیگه خونه موندن و فرداش رفتم و آماده شدم که یه هفته دیگه بیمارستان بستری باشم عصر رفتم بیمارستان گفتم فشارم ۱۶ دوباره بستری شدم و فردا صبحش ساعت ۶ صبح فشارم رفت ۱۷ و بردنم اورژانس و دکتر اورژانس بهم ختم بارداری داد