۷ پاسخ

خوبه روزایی دیگه پرستار کمکت یکم بخوابی عزیزم ما که هر روزمون همین بساط علاوه بر بیخوابی های تو شیفت شب

حال و روز من دیروز صبح .... دقیقا همین بود ۶ صبح پا شده بود ذوق میکرد جیغ می‌زد ... پریشب هم نصفه شب بیدار شد راه افتاد واسه خودش کف خونه می‌چرخید

خداقوت من اون خوابیده بسکه تکون می خوره و... بغلمه بیدارم

چقدر خوب که پرستار دارن،من اونقدر دوسدارم بگیرم اما خب نمیدونم چطور اعتماد کنم و چیکار کنم باید

پسر منم از ۵ و نیم بیداره داره سرویسکاری میکنه

من از دیروز تا حالا بیدارم 😭

دختر منم از پنج بیداره داره میخونه برا خودش من ساعت دو خوابیدم🤣🤣😁

تصویر

سوال های مرتبط

مامان هلنا جان مامان هلنا جان ۷ ماهگی
و هلنایی که از ساعت یازده شب که خابیده تا الان که ساعت دو هست سه الی چهار بار بیدار شده و من هربار باید پاشم بذارم رو پام بخابه و دوباره بذارم سرجاش شیر نمیخاد ولی بیدار میشه و من با اینکه خانم میاد حرصم میگیره ولی باید پاشم و هربار بابوس و بغل بخابونمش و آرومش کنم و وقتی میام دعواش کنم و بگم آه بخاب دیگه یه نگاه به صورت قشنگش که میندازم کلا منصرف میشم و باز بوسش میکنم و میذارم رو پام چند شبی بود خیلی خوب میخابید ولی الان سه چهار شبی هست بیدار میشه اونموقع هم بیدار میشد ولی شیر می‌خورد میخابید اما الان نه.....
الان هم با کمی گریه و گذاشتن لالایی چشمای قشنگش و بسته و خوابه و منی که میدونم این روزها موقتی و من بازم هم میتونم شبها بدون گریه و بیدارشدن هلنا جانم بخابم و تمام این روزها و یادم بره و بشه خاطره و دقیقا مثل شبهایی که باید تو پتو تکونش می‌دادیم تابخابه و ما هربار با بابای هلنا می‌گفتیم جدی قراره تا کی تکونش بدیم و بعد از حدود پنج ماه و وقتی رفت داخل شش ماه این عادت رو از سرش انداختیم و چقدر خوشحال بودیم که دیگه رو پا خوابش میبره و همه اونروزها شد خاطره مثل همین روزها و شبها....
دلم برای این شبها و روزهایی که داره تندتند میگذره تنگ میشه جان مادر
شبت بخیرکوچولوی نازم
بمونه به یادگار شب یکشنبه ۱۹اسفند۱۴۰۳
خداروشکراون هفته گذشت و من سردردم خوب شد و چهار روز بود سردرد داشتم از جمعه تا دوشنبه
و مثل همین امشب وقتی ساعت چهار پاشدم از شدت درد گریه کردم و پشت چشمام داشت از درد می‌ترکید
خدایا هیچ چیز بهترازسلامتی نیست
هوای همه مامانها و نی نی هارو داشته باش خداجون