امشب دلم خیلی گرفت
من بچم از روزی که اومد دنیا لب به شیر نزد تو بیداری
خیلی سختی کشیدم فقط مادرهایی که مثل من بودن میتونن درک کننساعتها تو خاب بالا سرش بنشینی یا با سرنگ شیر بدی چقد سخته
بعد که کمکی شروع کردم یک قاشقم نخورد که نخورد باز چقد بدبختی کشیدم
اسباب بازی بده اینو بده اونو بده بلکه غذا بخوره
من واقعیت سرلاکم دادم و میدم خارجیم براش می‌خرم هیچ چیزی برا بچم دریغ نکردم
ماشالله وزنش رو نمودارشه
بعد دوتا از بچه ها فامیل که یک سال از بچه من بزرگ‌تره
بچهاشون وحشتناک لاغرن
من نمیگم بخاطر مادراشونه چون به من ربطی نداره
طبق چیزی که خودشون میگن بیخیالن اهمیت نمیدونم فلان
حالا این دوتا خانم پست من حرف زدن که اره فلانی به بچش نمیرسه سرلاک میریزه تو حلقش با شیر خشک انقد حرصم گرفت
یکی نیست بگه اولا به شما چه
دوما وقتی بچم سینمو نگرفت حتی تو بیداری شیر نخورد چه میدونی که میگی شیر خشک دادم
همش باده ؟ به شما چه اههههههه
ببخشید نیاز بود خودمو خالی کنم

۱۰ پاسخ

دقیقامنم مثل شماهستم باسرنگ بهش شير میدم. منم تمام موهام سفید شده

عزیزم بهترین شیر خشک سیمیلاک ابوت آمریکاست ک شما میدین اتفاقا خوشحالم باشید آخرین به شما من به پسرم شیر خودمو میدم به عنوان کمکی در روز ۹۰ تا شیرخشک میدم اما اگر شیر نداشتم حتما سیمیلاک میدادم😍

عزیزم توهرکاریم کنی دهن بعضیا مث گاراج بازه
یا اصلا اهمیت نده یا تا یه چی شنیدی جوابشونو بده تابسوزن😑😑😑
اینقدبدم میاد ازاین آدمااا

دقیقا بخدا درکت میکنم حرف دل منو زدی پسرمنم همینجوری بود اصلا تازیر سینه میذاشتم گریه میکرد و....
بودکه شیرخشکی شد فامیلای شوهرم همش میگفتن ایم شیرخشکیه وفلان
بهشون گفتم مگه شیرخشک زهر
بذارم بچه ام گشنگی بکشه که شیرخشک ندم هیچکس دلسوز ترازمادر به بچه اش نیست یه مشتی بارشون کردم

اصلا به دل نگیر
دختر خاله شوهرم از دختره من چهل روز کوچیکه
دختره من لاغره و بشدت پر فعالیت و پر انرژی
ولی دختره اون تپل و تنبل
من اصلا از اینکه دخترم لاغره ناراحت نیستم چون قد و وزنش روی نموداره
و حرف بقیه برام مهم نیست بچمونو ننداختیم که

مثل منی چقدر ولی خیلی واقعا اعصابم ضعیف شده غذانخوردن وتوخواب شیر دادن خیلی سخته تازه مادرشوهرم مسخره میکرد میگفت بدعادتش دادی توخواب چرا شیرمیدی

الهی عزیزم.
اصلا نگران نباش. زنداداش منم مثل شما شد.
اینقدر حرص خورد. هرکس ی حرفی بهش میزد. یکی میگفت نمیخواست هیکلش بهم بریزه یکی میگفت خودشو راحت کرد و.....
خدا خودش میدونه ک شما تلاشت را کردی.
ب پای حرف مردم بشینی زندگی را باختی.
اونا عقلشون در همین حد

امان دهن اقوام که بسته نمیشه.....

پسرمنم‌ یهو از دماهگی دیگ سنمو نگرف .حتی شیرخشکم توبیداری نمیخورد کارم‌بود بخوابونمش و شیزش بدم اونم توسکوت مطلق .ینی هیچ‌جا‌نمیرفتم .پدرم دراومد .میفهمم‌چی میگی خیلی بده بخدا اوووف

چقدر حرفهای من بودش منم تا دوماهگی توی خواب دادم از دو ماهگی تا شش ماهگی توی خواب و با قطره چکون از شش ماهگی تا به همین الان با سرنگ میدم چقدر عذاب کشیدم چه روزهایو رو گذروندم فقط خدا خودش میدونه تک و تنها توی شهر غریب فقط میگم خدا برای کسی نخاد بیشتر موهام سفید شد اعصابم ضعیف با دستهای که از خواب بیدار میشم تا ۵ دقیقه بی حسه ولی حرف کسی برام اصلا مهم نبود و نیست فقط مهم بود و هستش بچم گرسنه نباشه

سوال های مرتبط

مامان 👼🏻. مامان 👼🏻. ۱۳ ماهگی
چقد مردم گوه خور و که که خور شدن🤬🤬🤬
رفتم تو یه مغازه برا پسرم جوراب بگیرم دوتا شیرخشک گرفته بودم زنه فروشنده تو دستم دید گفت به پسرت شیرخشک میدی گفتم آره
گفت وای آخی عزیزم چرا آخه چرا بهش شیر خشک میدی(با حالت تاسف و دلسوزانه)گفتم ببخشید مگه دارم سم به بچم میدم این چه حرفیه شاید شرایط شیر دادن به بچمو نداشتم مجبور شدم شیرخشک بدم گفت نه بچه شیرخشکی ضعیف و استخون بندیش ضعیفه مثه بچه ایه که شیر مادر میخورن نیست بچه شیرخشکی حالا بچشم یه پسر ۲یا۳ ساله بود گفتم پسر خودتونه گفت آره گفتم شیرخودتو خورد یا شیر خشک گفت نه وای من شیر خودمو دادم عکس پسرمو نشونش دادم گفتم پسر شیرخشکی من از پسر تو که شیر مادر خورده هم استخون بندیش درشت تره هم تپل تر و قد بلندتره
و یاد بگیر هیچوقت هیچوقت تو کاره مادری که به بچش به ناچار شیرخشک داده فضولی نکن و دلسوزی بیخود نکن هر مادری صلاح بچشو بهتر از یه غریبه میدونه و از مغازش زدم بیرون
تنقدر بدم میاد یه سریا برا شیرخشک گارد میگیرن من انقدر تو این یکسال از اینو اون شنیدم که انگار دارم به بچم دور از جون سم میدم خیلی ناراحت شدم امروز بابت این حرف و کل انرژی منو گرفت