۱۰ پاسخ

براش قصه بگو
با قصه بهش بگو که بچه بدون مامانش هیچجا نمیره
بترسونش
بگو برع گرگ میخورتشو فلان
بچه تو این زمونه خونه فامیل هم‌نباید بمونه با این‌چیزایی که ادم میشنوه

پسرمنم هرکی ا مد خواسته بر پسرم میخواد بره گریه زاری

دختر منم فقط خونه بابام نزدیکمن وقتی گاهی میان دوس داره اونم بره ولی خب بچن بزرگتر بشن تغییر میکنن
حالا من دخترم بغل همه میره اینجا فامیل ندارم ولی مثلا بیرون یه غریبه بگه بیا بغلم میره من اصن خوشم نمیاد غریبه بغلش کنه ادما هم درک ندارن بگن شاید طرف دوس نداشته باشه بچشو بغل کنی تو سنیم نیست توضیح بدی متوجه بشن باید بزرگتر بشن الکی خودتو ناراحت نکن بچن دیگه

باز من مشکلم اینه هرجا میریم میخواد بمونه انگار مامان و بابا نداره تازه دستم بلند میکنه وکلی گریه

چون تنهاست تو خونه شما براش تکراری شدی پسر بزرگ‌من اینجوری بود یه سره اویزون خونه بقیه بود هر کی که بچه داشته باشه من هی حرص میخورم با وجود اینکه تو خونه همش باهاش بازی میکردم از وقتی که پسر دومم بزرگ شد باهم‌هم بازی شدن دیگه هیجا نمیره هر کسی هم بیاد خونمون باهاش بازی میکنه اونا که رفتن میگه هیچ کس برای من مثل امیرعلی نمیشه من داداشمو از همه بچه ها بیشتر دوست دارم پسر کوچیکم هم هرجا داداشش باشه اونجاست تابه حال پشت کسی گریه نکرده خداروشکر

برعکس دختر من چسبیده به من. فکر میکنم چون کسیو نداریم اینجوریه

خیلی طبیعیه این رفتار عزیزم.
دختر منم همینه.
ولی خب هردفعه براش توضیح میدم که هرکسی باید بره خونشون.
یا سرگرمش میکنم که حواسش پرت شه.
یا نهایت تا دم در میبریمش همراه مهمونا و بعد میایم تو خونه.
اصلا دعواش نکن فقط شرایط رو براش توضیح بده

پسر منم همینه منم بچه بودم آویزون مهمون بودم

بزار گریه کنه جلوش وایستا نزار ببرنش وگرنه عادت می‌کنه وقتی رفتن ی پیشنهاد جذاب تر داشته باش براش

حالا میدونی من سر چی حالم خوب نیس

اینکه هیچ جا نمیتونم برم هیچ کس نمیتونه بیاد خونم چون پسرم ک دوسالش باهم غربیب می‌کنه و گریه میکنه

سوال های مرتبط