سوال های مرتبط

مامان نیلا و حسین جون مامان نیلا و حسین جون ۲ سالگی
درد و دل ،چقد ما زنا طفلک هستیم ،۱۱ روزه زایمان کروم از یه هفته قبل زایمان رفتیم مشهد خونه مادر شوهرم چون قرار بود اونجا زایمان کنم ،کلا تو این ۱۸ روز که گذشته، شبا همسرم میرفت تو پذیرایی کنار پدر مادرش می‌خوابید که اتاق خواب مثلا کوچیک من و دخترم ۲ سالش رو تخت بخوابیم ،بعد که پسرم بدنیا اومد ،من و نی نی تو اتاق خواب بودیم ،شوهرم مثلا دخترم برد که پیش خودش بخوابونه اونم میومد کنار من رو زمین یه گوشه خوابش می‌برد، حالا ۷ روزم هسن اومدیم خونه خودمون ،خونه خودم بزرگ ،تو اتاق خواب من و پسرم میخوابیم ،شوهرم تو حال مثلا دخترم برده با مامانش اونجا بخوابن ،که بازم دخترم میاد کنار خودم می‌خوابه... مادرش خیلی کمک کرده ،ولی کارای بچه تماما با خودم و همسرم جتی یه شبم نیومده که سر بزنه یا هر چی ،تازه غر هک میزنه که مثلا ۱۱ شب تا ۶ صبح خوابم کمه و خسته میشم و .... میدونی مادر شدن سخت ترین قسمت زندگی یک‌زن ،در عین حال که دلم برا بچه هام غش میره و عاشقشونم ولی واقعا این حجم از تنهایی تو شبای سخت دیگه امشب اذیتم کرد ... خدا خودش میبینه حتما مگه نه 🥲