۱۷ پاسخ

اینایی که میگی خیلی خیلی طبیعیه.
اصلااا ناشکری نیست یه عمری برا خودمون زندگی کردیم حالا باید همه وقتمونو بزاریم برای یه موجود کوچولوئه زورگو😁
من دلم لک زده بدون دلشوره بلندشم کار خونه کنم برم خرید برم تفریح یه غذای راحت بخورم یه خواب راحت داشته باشم.هورمونا کامل بهم ریخته وارو یه مرحله جدید و پر دغدغه از زندگی شدیم.کلی احساسات مختلف پیدا میشه دیگران نظر میدن دخالت میکنن.
همه اینا باعث میشه یوقتایی حتی احساس پشیمونی هم بکنیم.

عزیزم یکم تحمل کن بزرگ میشع و اونوقت میشه جگرگوشه ات.. خداراشکر کنیم که لطفش شامل حالمون شده و بدون دکتر و ناباروری بهترین هدیه رو بهمون داده.. خدا یارو یاورت🙏🙏🙏

حق داری خیلیم حق داری ولی مطمئن باش این روزا موندگار نیستن

آخی زودبچه دارشدی؟؟

کاملا حق داری و دگیر افسردگی بعد زایمان شدی.حتما هر جور شده برو پیش روانپزشک.من تو ۱۵ روزگی دخترم رفتم و دارو رو سروع کردم بعد دو سه روز کامل خوب شدم.زمانی که رفتم پیش دکتر با هق هق گریه همه اینایی که گفتینو میگفتم🤦🏻‍♀️

اینا همه اش طبیعیه ولی تموم میشه
منم سر بچه اولم خیلی خیلی اذیت بودم
ولی بالاخره تموم شده تو مامان قوی هستی نگران نباش این روزام تموم میشه هم به اولت برمیگردی هم سر کار میری
تو میتونی💪

همه همینیم فقط شما نیستی پسرمن ۴ روزه صبح تاشب غر میزنه

همه ی اینا برات خاطره میشه.
فعلا کوچولوئه. کافیه یبار مامان صدات کنه.
اون طفل معصوم از خودش چیزی نداره. کارای عمدی نیس.
همه ی اینا گذراس

عزیزم یه کم که گذشت بچه که رو فرم اومد
شروع کن دوباره به خودت برس رابطه ات رو با شوهرت بهتر کن تجربه های جدید بدست بیار ... ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازست

من چی بگم ک تابوده اول بچه ام ب دنیا اومد چون دکترا خر نفهمیده بودن آب دور بچه زیاده آب رو خورده بود بچه ام رفت دستگاه چقد اونجا گریه کردم دعاکردم خدا بچه ام بهم بده بعدش زردی بیچاره ام کرد خوب نمیشد الآنم ک فهمیدم تیروئیدداره ازدیروز بخدا انقد دکتر رفتیم شبا ساعت ۹ ۱۰شب اومدیم خونه خسته شدم فک کن همینجوری میایم خونه باید غذا بخوریم بخوابیم دیگ اصلا وقت نداریم یه کلمه باهم دیگه حرف بزنیم منو شوهرم بازم فقط میگم خدا کنه پسرم خوب بشه

غر بزن .حق داری .خیلی سخته مخصوصا بیخوابی .اگه میتونی پرستار بگیر چند ساعتی در روز کمکت کنه . دوستم دو قلو داشت از ۸ پرستار میومد تا ۳ بعد از ظهر .بچه هارو میگرفت غذا میداد دوستم خیلی حالش بهتر از ما بود که یدونه داشتیم .کمک لازم داری

منم خیلی خسته شدم و کم اوردم اما بازم خداروشکر که داریمشون فقط دارم ب روزایی ک بزرگ میشه و همدم و همزبون میشه فک میکنم تا تاب بیارم بعضی وقتا اینقد خسته میشم که دلم میخاد همه چیو ول کنم برم

دقیقا همینطوره منم افسردگی گرفتم همش ترس از دست دادنشو دارم
الانم که بخاطر زردی همش میدوام بیست روزه خونه خودمو ندیدم روانی دارم میشم

ما هممون بهش دچاریم،دعوا پشت دعوا منم دو روزه با بچه۴ماهم قهر کردم اومدم خونه مامانم اصلا رمقی برام نمونده جون هیچی ندارم نمبتونم ب هیچکس درد دلمو بگم واقعا کم اوردم....😭

و همینطور من

همه اینا ارزش یه فرشته کوچولو رو داره

والا منم دیگه دارم دیوانه میشم خسته شدم

سوال های مرتبط