۲۱ پاسخ

من ک بعد از ۵ سال ناباروری داشتم میرفتم تحت درمان ک برم ای وی اف کنم چون دکترا ناامیدم کزدن و در کمال نا امیدی دیدم باردارم بدون هیچ دکتر و دوایی بچم معجزه اس😍

من سه سال بود که اقدام بودم نشد از فکرش در شدم یهو دیدم باردارم
اونم دوقلو
نمیدونی چقدر ذوق داشتم
ولی این خوشحالی دوامی نداشت و دوقلو هام از دست دادم 😔😔
سزارین شدم بدون اینکه بچه ای برام بمونه
الانم ۷ ماه اقدامم ولی نشده ......

سلام من خودم تازه عروسی کرده بودم شاید مسخره به نذر برسه ولی من حتی نمی دونستم بچه چطور به دنیا میاد یعنی خدا یجوری سوپرایز مون کرد که باورمون نشد سه اسفند عروسی کردم اول فروردین فهمیدم باردارم خواهر شوهرام ومادر شوهرم میگفتن سقط ش کن سنت کوچیکه دوسال صبر کن تایکم بزرگ شی ولی من وشوهرم خیلی خوشحا ل بودیم خیلی بچه دوست داریم سقطش نکردیم و تومرداد ماه درست در ماه محرم خود به‌خود سقط شد کلی من وهمسرم ناراحت شدیم ولی گفتیم قسمت ولی اونایی که میگفتن سقطش کن توبیمارستان آبرومو بردن بعد کلی بیمارستان رفتم دو بارعمل کردم تا بچه دارشم ولی نشد دیگه نزدیک یک سال شد ودیگه کلا بیخیال بچدار شدن شدیم ناخواسته خدا دوباره برام یه فرشته کوچولو داده والان خیلی خوشحالیم که خدا بهمون پسر داده

خخخ ما تو اقدام بودیم سوزن زدم راستش شوهری شب اقدام خوابش برد رمضانم بود کلی گریه کردم گفتم تنها امیدم اینبار بود قهر کردم گفتم دیگه اخرین باره واسه در مان میرم 🤣🤣🤣🤣

من و شوهرم از اول بچه میخواستیم
چون جفتمون مینور بودیم کارمون سخت شده بود باید ویتامین مصرف میکردم قبل بارداری ک کم خون نشم یک سال از ازدواجمون گذشت که تصمیم به بچه دار شدن گرفتیم خلاصه
سه ماه اقدام کردیم ک هی نمیشد دفعه اخری شوهرم ناامید شده بود گفت من حتما یه مشکلی دارم ک حامله نمیشی😂
اقاا تمام تعطیلات عید رو گشت و گذار و بازی و فوتبال و اینطور کارا
تو نگو حامله بودم اونم دوماهه
وقتی فهمیدمم دیگه استرس سالم بودنش بود تا الان ک دیگه تقریبا استرسا تموم شده
تااازه دارم واسه وجود جوجم ذوق میکنم🥹🙈😍

سر بچه اولم4سال بدون جلوگیری رابطه داشتیم نمیشد رفتم باشگاه 6کیلو لاغر کردم ماه بعدش یهو باردار شدم ولی سر دومی نفهمیدم چی شد چون پسرم تازه10ماهشه یهو دوماه عقب انداختم هرسری ب مادرم میگفتم میگفت چون بچه شیر میدی طبیعیه عقب جلو بشه پریودیت یه روز برا مسخره بازی بی بی دادم یهو مثبت شد کرک و پرم ربخت اصن🤣🤣

منم مثل تو گریه می کردم دلم بچه میخواست شوهرم می گفت زوده بزار به عشق و حالمون برسیم ولی من پا فشاری کردم تا بعد دو سال راضیش کردم اونم با ناز و ادا😁😂 تو سالای پیشم گولش میزدم روزای تخمک گذاریم نمیزاشتم جلوگیری کنه اما نمیگرفت چندماه انجام دادم اما تا خودش دلش رضا پیدا نکرد نشد😂😂الانم با سختیا ی بارداریم و حالت تهوع استفراغام گریه میکنم پشیمون میشم

من ۲۰روز بعد از عروسیم😂😂😂از پاگشا مامانم اومدیم دوبار تو‌ی روز بود همون‌روز گرفت

8 ماهه ازدواج کردم اولش میگفتم تا دوسال بچه نمیارم بعدش منو همسرم عشقمون ب بچع زیاد شد تصمیم گرفتیم بچه دار شیم پریودام نامنظم بود دو روز تاخیر داشتم گوش ندادم بی بی ک زدم مثبت شد از خشحالی گریه میکردم باورم نمیشد تو دوماه گرفته ب شوهرم میگفتم بریم دکتر گف دست خداس دیگ بیخیال شدم و الان شش هفتمه کاش دیر تر میفهمیدم 🤲🏻🦋❣️

من بعد دو سال باردار شدم شوهرم خیلی بچه دوست داشت و من باردار نمی‌شدم ولی ۱۰.۱۶منتظر بودم که پریود بشم نشدم اما همش بدم از شوهرم مادرش اومد

من 18سالگی نامزد کردم چهار سال نامزد بودم بعد از چهار سال پدرشوهرم ی عروسیه خفن گرفت برامون پنج ماه بعد فوت شد ینی شوهرم توی 23سالگی باباشو از دست داد منم عاشق بچه بودم نمیتونسم چیزی بگم چون داداشش تازه هشت سالش بود خواهرش 15سالش بود می‌گفت باید اینارو بزرگ کنم ولی دیگه با اصرارای شدیده من با گریهای زیاده من موفق شدم ک راضیش کنم الآنم س ماهمهه😊 ولی شوهرم همچنان تو شوکه😂

برا بارداری اولم ۵ ماه بکوب اقدام کردم نشد بعد خودمو همسرمو بستم ب چیزای مقوی و چیزایی ک طبع گرم داره.سر ۶ ماه از اقدام باردار شدم اما از اونجایی ک قبلش هم پریود نامنظم داشتم زیاد پیگیر نبودم و فک میکردم پریودم تاخیر داره.هم افتاده بود تو کرونا و اصلا میترسیدم برم آزمایشگاه و هم عید بود گذاشتم بعد از تعطیلات عید رفتم آزمایش دادم گفت مثبته و رفتم سونو گفت خانوم ۲ ماهته و قلب بچه هم تشکیل شده🤣🤭بارداری دومم خیلی زود باردار شدم اصلا باورم نمیشد پسرم ۴سالشه تو فکر ی همبازی براش بودم اما ن خیلی جدی.ب همسرم گفتم خیلی استقبال کرد و تو اولین اقدامات بودم ک سریع باردار شدم و باز نمیدونستم.کل ماه رمضون رو روزه بودم ی روز رفتم بلند شم از رو تخت سرم گیج رفت خوردم زمین.شب رفتم آزمایش دادم گفتن بلههههه مثبته و رفتم سونو مثل پسر اولم گفتن ۲ماهته و قلب هم تشکیل شده😍😍🥰🥰🤭🤭

من ۱۸ سالگی ازدواج کردم سه سال و نیمه که خونه ی خودمونیم… میگفتم تا ۲۲ سالگی بچه نمیارم و همینطور هم شد
نزدیک دوسال بود تو اقدام بودم دیگه داشتم نا امید میشدم
خیلی پیگیر بودم ولی این سری دیگه سرم شلوغ بود بهش نه فکر کردم و نه دربارش حرفی زدیم
شش ماه پیش هم سر همین بچه اوردن با شوهرم بحثمون شد که میگفت من بچه نمیخوام
دیگه اصلا باهاش حرف نزدم دراین مورد
۱۰ روز از موعد پریودم گذشت ولی خبری از پریود نیود رفتم لباس شوهر اتو کنم از در سرویس رد شدم گفتم حالا بزار یه تست بزارم ببینم چیه خیالم راحت شه دیدم مثبت شد
دیگه ازمایش دادم و برگشتم خونه دوتایی تو سکوت بودیم اصلا باورمون نمیشد
وقتی مثبت شد از خوشحالی گریه کرد که گفتم به خودم خوبه این شوهر بچه نمیخواست😅
ولی خداییش این یه ماه که نمیدونستم حامله هستم خیلی رابطه هامون خوب شده بود الان فک کنم افسردگی گرفته😂

😍🥰وای چه عروس مهربون و نمونه ایی

من بعد یک ماه که از عروسیمون گذشت باردار شدم خودم باورم نمیشد ازمایش دادم فهمیدم باردارم ولی 4هفتم که بود افتاد، دوماه اقدام نکردم بعد دوماه بعدش گرفت خداروشکر

۱۶ سالگی ازدواج کردم و ۷ سال باردار نشدم ۱۸ سال ک شدم شروع کردم ب درمان و هزارتا چیز ولی نشد ناامید شدم حتی ی دکتر بم گفت هنوز کوچیکی و مشکل از شوهرته میخوای نامه بدم برا ا طلاقت اسونتر میشه خلاصه کاملا ناامید شدیم و توکل کردیم ب خدا گفتیم ما بخاطر بچه ازدواج نکردیم ک بخاطر بچه جدا بشیم و در اوج ناامیدی دخترم باردارشدم خدارو شکرکردیم و الان هم کاملا ناخواسته باردارشدم
. ان شالله خدا هرکس ک بهش توکل کنه ر و ناامید نکنه و همه صاحب کوچولو بشن

من عاشق بچم ولی تا ی سال نمیخواستم ک حداقل یکم باهم باشیم بیشتر هموبشناسیم ولی انقد مادرشوهرم میگف بچه بچه همون اول ازدواج شوهرمم تحت تاثیر گیر دادع بود بچه میخوام من گفتم من نمیخوام واینک سر این موضوع ی هفته هم قهر بودم زنگ زدم بابام بیاد گفتم اول ازدواجمون هی میگ بچه بچه کی آخه اینجورع و میخواستم بعد عروسی داداشم باشه ک تو عروسیش راحت باشم خودم اسفند ۴۰۱بودم داداشم اسفند ۴۰۲ و اردیبهشت ۴۰۳ خدا خواست الان ی نی نی دارم منتظر اومدنش

منم دارم گریه میکنم ولی نشده🤣

خا خوبه منم مثل توهم تازه شوهرم راضی شده پا داده باز نمیشه دوماهه هرچی میزنم منفی میشه الآنم هشت روز تاخیر دارم امروز زدم منفی بود صبر کردم اگه تا اول برج نشدم برم آزمایش. دعا کن

من دوماهم بود فهمیدم باردارم نفهمیدم چی شد 😂

اخی چ جالب

سوال های مرتبط

مامان نازگل😍❣️ مامان نازگل😍❣️ روزهای ابتدایی تولد
ادامه
ماه بعد من گفتم بزار لاغر کنم شاید بشه تو ۱۰ روز به هر سختی بود ۵ کیلو کم کردم اصلا هم موقع رابطه استرس نداشتم که بشه یا نشه فقط لذت میبردم تو اون ماه هم فقط ۴ بار اقدام داشتیم
تو ماه رمصون هم که بود خیلی دعا کردم بیشتر واسه اقدامیا که باردار شن و مامانا که فارق شن برای خودم زیاد دعا نمیکردم
خلاصه ۱ روز از پریودیم گزشت به خودم گفتم بزار ۱۵ روز بگذره اون موقع یکم نگران بشم ینی بخیال بودم بعد ۴ روز تاخیری لک صورتی دیدم چون من تا حالا قبل پریودی کامل لک میبینم نیم ساعت به افطار بود بیشتر از اینکه نگران باشم حامله نیستم میگفتم دیدی چیشد الانه که نیم ساعت مونده به افطار روزه ام باطل شد ینی نگران این بود 🤣
خلاصه گذشت ۱روز ۲ روز گذشت نشدم ۱۱ روز گذشت به خواهر شوهرم گفتم چون خیلی باهاش راحتم گفت شاید لک لایه گزینی بوده برو ازمایش بده روز بعدش ازمایش دادم گفت جوابش ۴ روز دیگه میاد منن دلم وا نستاد تست گرفتم رفتم زودم همون جا وانستادم که ببینم چی شده رفتم خونه مو جارو کردم ظرف هارو شستم نهار گذاشتم ۲ گذشت رفتم دیدم دوتا خط اوفتاده اولش کلی ذوق کردم ولی بعد گفتم نکنه مثبت کاذبه ول کردم بعد جواب ازمایش تو گوشیم اومد ۱۰۰۰ بود گفت ینی چی زنگ زدم دکتر گفت مثبته
دقیقا اون ماهیی که تقریبا نامید شده بودم ینی حساس نبودم بیخیال بودم خدا بهمون بچه داد
شاید بعضیا بگن ۶ ماه که کمه بعضی یا چند سال هست اقدامن
به نظر من کسی که اقدامه چشم انتظاره چه کسی که چند ماه اقدامه چه کسی که چند سال اقدامه

انشالله خدا امشال تمام کسایی که اقدامن بچه سالم و خوب بده
و کسایی که باردارن هم خودشون هم بچه شون سالم باشن و بچه شون سالم دنیا بیاد

ندیده دوستتون دارم 😘🥰🥰🥰😇
مامان حسین ماهک مامان حسین ماهک هفته سی‌وهفتم بارداری
خانوما بیایید میخام درددل کنم ۳ سال بچه دار نشدم خودم و شوهرم هیچ مشکلی نداشتیم ولی نمیشد که نمیشد انتظار سخت بود بعد هر بی بی چک منفی و پریودی یه هفته افسردگی و گریه درد پریودی یه طرف درد قلب شکستم یه طرف ۳ سال دوییدم دکتر داروخونه امپول قرص هزینه بالا ولی بی جواب کسایی که تو اقدام منو خوب می‌فهمن دلم نمیخواست مهمونی برم تا میرفتم همش میگفتن حامله نیستی؟ چرا نمیاری تنبل؟ هچکس از دلم خبر نداشت شوهرم عشقمه پسرخالمه به سختی بهم رسیدیم نگاش میکردم بغض میکردم که چرا نمیتونم یه بچه براش بیارم بابا بشه مث دوستاش هروقت گریه میکردم داغون میشد میگفت نکن اینجوری خدا بهمون میده به وقتش همه جوره پشتم بود تو این چندسال یه بار اعتراض نکرد فقط دلداری داد همه کسایی که با ما عروسی کرده بودن بچه دارشده بودن اما ما ن مشهد رفتم کربلا رفتم نذر کردم اخرش دکتر گفت باید ای وی ای کنی ۳ سال طبیعی باردار نشدی منی که از بچگی از امپول میترسیدم چطوری تحمل کنم امپول دور ناف امپولای زیاد زمان ای وی ای افتاد به ۳ عید دکتر نبود گفت بزار بعد عید بیا منم دیگه اون ماه قرص دارو مصرف نکردم تا بعد عید باز شروع کنم بعد عید برگشتم منتظر پریودی موندم که پریود شم و ای وی ای انجام بدم امت پریود نشدم بعد ۹ روز بی بی خریدم بزنم میدونستم باز منفی زدم دیدم مثبت شد نگم از حالم فقط گریه میکردم مامانم گریه میکرد دقیقا همون ماهی که قرار بود ای وای کنم بدون هیچ دارویی باردارشده بودم تا شب شکر خدارو گفتم شوق استرس هیچوقت یادم نمیره الانم ۳ ماهمه انشالله دامن تموم منتظرا سبز بشه وقتش برسه همه مادر میشن خدا از دل همه خبر داره دعا کنید بچمو سالم بغل بگیرم
اینم یه تایپک امید به تمام مامانای منتظر❤