سلام عزیزم بیشتر ب پسرت توجه کن پیش اون زیاد قربون صدقه دخترت نرو کم کم بزرگ بشه از سرش میوفته
سلام حال این روزهای شما حال این روزای منه
بازم بیشتر براش وقت بزار بخیه هاتم نشون بده بگو افتادم زخمی شدم نمیتونم زیاد بغلت کنم
پسر منم خیلی تغییر کرده اینقد با ادب و حرف گوش کن بود از وقتی دخترم اومده خیلی تغییر کرده
وای پسر منم اینجوری شده کلی باهاش توجه میکنم وقت میذارم و صحبت میکنم ولی بازم هست
زمانی که نوزادتو خوابوندی پسرتو سرگرم کن.براش قصه هایی بگو که نقش اصلیش پسرت باشه و اون انتظاری که ازش داری رو توی قالب قصه بگو. من همیشه ایلیا رو با اینجور قصه ها باشرایط جدید روبه رو میکردم. و اسم پسره تغییر میکرد. یا اینکه توی قصه بچه بزرگه رو دختره بذار. نوزاد رو پسر.
کلا با بچه دوم سیستم زندگی مادر تغییر میکنه. منم شرایط شما رو داشتم. نورا الان۱۱ ماهشه. شاید بشه به جرات بگم چندماه کمتره که روی روال قبل افتاده باشم
زندگی از هم پاشیده
هیچی سرجای خودش نبود. نورا شبا بیدار بود
تا میخواستم صبح بخوابم ایلیا گرسنه میشد و صبحونه میخواست. و ایلیا یه پسر کاملا عاطفی و مادری بود.معمولا تفریحاتش باخودم بود
مهد میبردمش. پیاده روی داشتیم. پارک داشتیم. سیستم اونم با دنیا اومدن دخترم بهم ریخت
خیلی ناراحت بود
منم عصبی.
و ایلیا حساس که چرا نورا رو بغل میکنی. بیا منو بخوابون. منو ببر دستشویی...
درصورتی که چند ماه قبل از بدنیا اومدن خواهرش مستقل شده بود. هم اتاقش جدا بود. هم سرویس خودش میرفت. وهم با یه قصه کفتن سریع میخوابید
اینا روگفتم که بدونی تنها نیستی.
این شرایط برای اکثر مادرا پیش اومده .فقط زمان میخواد که بگذزه.
الان که دارم پیام مینویسم. دوتاشون دارن باهم بازی میکنن
روزای خوب نزدیکه. نگران نباش
بذار توی کارای خونه .توی کارای مربوط به نوزاد کمکت کنه
چاره ای نیست فقط گذشت زمان درست میکنه
منم همینطور بودم الان پسر کوچیکم ۹ماهش شده پیر بزرگم بهتر شده
باید صبوری کنی
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.