نمیدونم چرا اینجوری شدم به بچم نگاه میکنم الان دارم گریه میکنم ..، همش حس میکنم مادر خوبی نیستم با اینکه همه لحظه هامو پر کرده دخترم … ولی میبینمش دلم میسوزه میگم چرا یعنی میتونیم زندگی خوب براش فراهم کنیم همش فکر و خیالم اینه 😔😔

منم همین طورم
نگاه به چهره ش میکنم اشکم درمیاد دلم برای معصومیت ش میسوزه برای اینکه نمیتونه درد ش بگه
حتی الان که دارم تایپ میکنم هم اشک میریزم😢😢

من همیشه میگم منم آدمم و نباید همه جونمو واس بچه بزارم دو روز دیگ ک بزرگ بشه اصلا قدرمو نمیدونه همینطور ک ما قدر خانواده هامون اون طور ک باید ندونستیم پس چرا بخوام صدمو براش بزارم ، خودمو و شوهرمم آدمیم ، تمام سعیمو میکنم بهترین باشم واسش اما خب منم خسته میشم منم جون دارم بلاخره ، بعضی اوقات از شدت خستگی عصبانی میشم خودمو میزنم یا میشینم گریه میکنم یا سرش داد میزنم میگم ساکت شو دیگ بسه دعواش میکنم ، همش ک نمیشه فقط بازی و قربون صدقه باشه ، امشب داشتم قربون صدقش میرفتم میگفتم ۶ ماهگیت مبارک مامانی ۶ ماه که بزرگت کردم ۶ ماه جلو چشام قد کشیدی و باهم روزای و خوب و بدی رو گذروندیم ببخشید اگ بعضی وقتا دعوات کردم اما تو جون منی بعد شوهرم برداشت گفتی بعضی وقتا چیه همیشه دعواش میکنی بهم احساس ناکافی بودن داد برای اولین باز حس کردم ک مادر خوبی نیستم یک ساعته نشستم گریه میکنم دلم شکست بعدشم یه معذرت خواهی الکی کرد گرفت خوابید ، من همش به خودم انرژی مثبت میدم ک من مادر خوبی هم حتی اگرم بد باشم دخترم هیچکسو تو دنیا اندازه من دوست نداره و ته تهش هم من دلسوز ترین و عزیز ترینشم ، نمیدونم چیکار کنم یه حس دوگانگی برام بوجود اومده اینکه واقعا مادر بدی ام و فقد اعتماد به نفس الکی به خودم میدم ک خوبم یا ..‌
فقط همینو میدونم واسه هر بچه ای اگ بدترین مادر دنیام باشی اما اون بچه تو کل دنیا مامان بد خودشو از همه بیشتر دوست داره ، و همون مامان بد تو کل دنیا دلسوز ترین فرد واسه اون بچس

منم بعضی وقتا اینطوری میشم

واقعا منم همینجوریم😔

چقدر منی😭😭

منم همین طور شدم همش گریه میکنم فکر میکنم کوتاهی کردم براشون ولی از من چون دوتان وقتی یکیشون گریه میکنه بغلش میکنم برا اون یکی ک رو زمینه و نمیتونم بغلش کنم دلم میسوزه و گریه میکنم😭😭

منم بعضی وقتا همینجوریم