مامانا امروز مهرسام بردیم بهداشت از همون اول لباسشون سفید بود ترسید گریه کرد طوری همه میخندیدن یهو که زد شدیدتر شد آورد بالا خیلی بهداشت گفت چون خیلی گریه کرده و ترسیده خیلی نگرانم برا ترس و گریه بود ینی تمام تنم داره میلرزه

نگران نباش خوب میشه ترسیده
دختر منم از روپوش سفیدا میترسه اون هفته وزن و قدشو به زور گرفتن چسبیده بود بهم گریه میکرد فردا میخوام واکسن بزنم باید کمکی ببرم از بغلم جم نمیخوره

پسر منم هروقت میریم بهداشت بهونه گیریاش شروع میشه اوندفعه خیالش راحت شد واکسن نداره آروم شد از اولش همینجوری کلافه بود

دختر منم همینه هرجا بریم لباساشون سفید باشه میگه خب اینا دکترن شروع میکنهههه گریع رو با این که اصلا گرگرو نیس

خاک عالم بر سر بعضی از این بهداشتیای بیشعور.ما هم وقتی میریم پسرم کلا یادش میاد اینجا جای خوبی نیست.مخصوصا اونی واکسن میزنه عین قصابا حمله میکنه به بچه

یعنی یه مشت آدم که هیچ آگاهی ندارن در مورد بچه شدن پرستار و پزشک متخصص کودک
یعنی چی خندیدن😐
فکر کن داری گریه می‌کنی بقیه بهت بخندن اون حجم از درک نشدن بیشتر بچه رو استرسی میکنه

وا چقد احمقن. نمیزدی اروم که شد میزدی

از غریبه ها میترسه یا فقط اینا

منم امروز میخواستم ببرمش ولی دیشب اسهال شده بود و یکمم داغ بود نبردمش عزیزم درد دارن خب حق دارن پسر منم خیلی گریه می‌کنه موقع زدن کبود میشه اصلا

خاک بر سرشون ک ب بچه خندیدن
تو بعنوان ی مادر باید میبردی بیرون اروم بشه بعد میاوردی
حالاهم سعی کن ببر خانه بازی جایی ک مشغول بشه یادش بره