تجربه زایمان طبیعی
۱
روز ۸ مرداد اینجا پیام گذاشتم لکه بینی و احساس آبریزش دارم، همه گفتن برو بیمارستان که چک بشی
اول رفتم دوش آب گرم گرفتم و شیو کردم، همزمان زیر دوش آبگرم هم اسکات زدم، رفتیم بیمارستان گفتن ۱ سانت باز شدی، و برای احساس آبریزش هم پد رو عوض کردم و گفتن یک ساعت باید بمونی تا مطمئن بشیم و در نهایت گفتن نه فقط ترشح قهوه ای داری و از کیسه آب نیست و فرستادنم خونه.
حدودا ساعت ۱۶ به بعد بود احساس انقباض میکردم، در حد ده دقیقه ای یبار بود و قابل تحمل بود، بازم با این حال رفتم دوش آبگرم گرفتم.انقباض ها شد حدودا ۶ دقیقه ای یبار که دیگه رفتیم بیمارستان و معاینه شدم گفتن ۲,۵ سانت باز شدی و برو پیاده روی کن، و یک ساعت دیگه بیا برای معاینه.
من چون پرسنل خود بیمارستان بودم توی یکی از همون اتاق های زایشگاه موندم و حرکت های لگنی رو انجام دادم، بعد دیدم انقباض هام زیادتر شده و کمی هم خونریزی دارم که اومدن معاینه ام کردن و گفتن ۵ سانت شدی.
من رو فرستادن اتاق زایمان و همونجا کمی ورزش و استراحت کردم تا ماما همراهم اومد و شروع کرد به ماساژ دادنم و مدام حرکات و تنفس ها رو باهام کار میکرد، واقعا وجود یکی کنارت که بلد باشه و تجربه داشته باشه توی اون لحظه بهت خیلی آرامش میده.
خلاصه من انقباض هام خیلی شدید تر شد و گفتم احساس میکنم نمیتونم سرپا بایستم و معاینه ام کردن گفتن ۹ سانت شدی...

۵ پاسخ

چه دقیق😍
مرسی ادامه

خوش به حات چه زایمانی من بوه اولم ۴ روز درد کشیدم اخرشم با وکیوم کشیدنش این یکی هم هرکاری کردن طبیعی دنیا نیومد اورژانسی عمل شدم⁦☹️⁩

چ عالی 😂من سر پسرم سر زایمانم داستان داشتم چون شیاف مصرف می کردم دهانه رحمم دیر باز شد ۳۲ ساعت از اولین انقباضم با دهانه رحم۱ سانت تا فول شدنم طول کشید ۵ ساعت و نیمش تو بیمارستان بودم اب گرم و اسکوات و پیاده روی و ورزشها هیچ فایده ای نداشت 🤣ماما همراهم وقتی دو فینگر بودم اومد همشم باهاش در ارتباط بودم
ولی سر دخترم که بچه ی دومم هست و امروز ۴۰ هفته م تموم می شه
ماما همراه نگرفتم چون خودم یه پا ماما شدم 😍 کلی با تجربه
پسرمم ۴۰ هفته ش کامل شد دنیا اومد
نمی دونم امشب دردم میگیره یا نه ولی دهانه رحمم ۱ونیم بازه

😍😍😍

دقیقا چن هفته بودی گلم

سوال های مرتبط

مامان آریا 🤭🥹💙 مامان آریا 🤭🥹💙 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی و سزارین بیهوشی 🫠 1
خیلی قبل زایمان پیاده روی و پله میرفتم ورزش میکردم کپسول گل مغربی استفاده میکردم و.....
خلاصه دیدم دو روز مونده تا زایمان و من علائم ندارم فقط گاهی داخل واژنم تیر میکشید گفتم برم معاینه شم ببینم چند سانت بازم .
رفتم درمانگاه گف پنج سانتی برو بیمارستان
منم خوشحال از اینکه بدون درد انقد باز شده رفتم و به ماما همراهم خبر دادم گف بستری شدی خبرم کن . دیگه منم رفتم بیمارستان معاینه کردن گفتن 3 سانت . ان اس تی گرفتن درد نداشتم اما انقباض نشون داد به دکترم گفتن نزدیک به چهار سانته و چهل هفته کامل اونم کف بستری شه🫠
ماما همراهم با ماما اونجا صحبت کرده بود و اونا هم به خاطر اینکه خودشون راحت باشند الکی به ماما همراهم گفتن چهار سانت و چند فینگر و .....
دیگه ماما همراهم اومد و پر انرژی ورزش داد و آب داغ گرفت و طوری که دردام شروع شد
گف خب یکساعت شد بریم معاینه شو رفتم معاینه شدم به دست یکی دیگه گفتن سه سانت . اونم رنگش پرید و عصبانی شد که به من گفتن چهار سانته من پاشدم اومدم و.....
خلاصه با حرفاش منو نا امید کرد که تو زایمان نمیکنی من وقتم تموم بشه راس 6 ساعتم میرم و..
ادامه تاپیک بعد
مامان محمد مهزیار مامان محمد مهزیار ۳ ماهگی
*تجربه زایمان طبیعی
پارت سوم
دیگه اولین سِرم رو به من تقریبا ساعت ۹ بود زدن...بهم گفتن ابمیوه بخور و ان اس تی گرفتن و اومدن معاینه و ...گفتن همه چی خوبه..دکترمم به همشون سفارش کرد اذیت نشه اصلا..خدایش ازونجا به بعد همه خیلی باهام خوب و مهربون برخورد کردن و حواسشون کلا به من بود..اتاق زایمان طبیعی دوتا کنار هم بود از وسط درب داشت..یه اتاق با تمام امکانات ورزشی و جکوزی و...و یه اتاقم خود زایمان..تو اتاق ورزش هم دوتا تخت داشت حتی..
دیگه بعد ان اس تی اومدن اولین سرم فشار رو با دوز کم بهم زدن.ساعت ۱۰ شروعش بود.دردام کم کم شروع شد..خفیف و اروم و قابل تحمل..منم کم کم راه میرفتم..ساعت ۱۱ اومدن معاینه گفتن ۳ سانت.پیشرفت عالی..من فکر کردم الکی میگن کلی قسم که واقعا راستشو میگیم لگنت عالیه تو راحت زایمان میکنی..دیگه یکوچولو دردا بیشتر شد و من میرفتم سرویس و میومدم و کم کم رو توپ رو میخواستم شروع کنم اومدن معاینه گفتن ۵ سانت شدی..امپول بعدی رو زدن سرم و دیگه منم همزمان با دردا گاهی نفس گیری میکردم گاهی ناخواسته صدام درمیومد..ساعت ۱ اومدن معاینه گفتن عااالی.عالی شدی ۶ یا ۷ سانت..اینجا دیگه دردام واقعا شروع شده بود..من چون شرایطم واس زایمان اونجوری شده بود ماماهمراه رو کنسل کردم.اما همسرم و مادرم هر دو کلا کنارم بودن.ماماها و پرستارا هم همش میومدن بهم سر میزدن و مواظبم بودن.دکترمم جویای حالم بود..وقتی گفتن ۷ سانت گفتن به دکترم اطلاع بدید قول داده بیاد پیشم..اومدن کیسه ابمو بزنن که موندم.وقتایی که درد و انقباض داشتم اونا هم میموندن اروم میشدم انجام میدادن..تو همون ۶ سانت کیسه اب رو زدن و گفتن تا میتونی رو توپ کار کن..منم دردام بیشتر شد.
مامان هانا مامان هانا ۱ ماهگی
❌تجربه زایمان طبیعی در بیمارستان پیامبران ❌پارت دوم
تا ساعت ۸ شب صبر کردم و با تنفس رد میکردم با دکتر چک کردم گفتن برو بیمارستان معاینه شی ساعت ۹ رسیدیم زایشگاه ،انقباضات و قلب رو چک کردن و با معاینه گفتن ۴ سانت هستی و ساعت ۱۰ بستری کردن .
تو اتاق راه میرفتم و تنفس داشتم بازم قابل تحمل بود تا جایی که با معاینه کیسه ابم پاره شد دردم بیشتر شد رو تخت سختم بود ازشون خواستم بیام پایین ورزش کنم ولی سرم وصل کردن و همونجوری نفس میکشیدم از همسرم خواستم دستمو بگیره و باهام دم و بازدم بشماره حواسم پرت شه.
شمارش به این صورت بود یه دم یه بازدم یه دم دو تا بازدم و تا هفت شماره ادامه همین کارو برعکسش هم انجام میدادم واقعا بهم کمک کرد.
تو طول بارداری کلاس غیر حضوری سحر امینی نژاد و یوگا بارداری صالی رو داشتم و ماما همراه رو تو خود بیمارستان گرفتم که از ساعت ۱ شب باهام ورزش و وان رو شروع کرد با هر درد نفس عمیق میکشیدم و بعضی وقتا ناله طولانی میکردم…
مامان فندق مامان فندق روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی
دوشنبه ۱۲/۶
۳۸هفته و ۳روز بودم رفتم دکتر، معاینه کرد دو سانت باز بودم. ان اس تی گرفت گفت حرکات بچه کمه بهتره بیای برای زایمان. گفت پس فردا بیا بیمارستان.
توی این دو روز حسابی ورزش کردم تا بلکه دردم بگیره ولی چهارشنبه صبح بدون درد راهی بیمارستان شدم. ساعت ۹.۳۰ بدون درد بستری شدم. اولین معاینه تحریکی رو که انجام دادن، دل دردای پریودی خیلی کم پیدا کردم. تا ساعت ۱۰ دکتر اومد معاینه کرد همون دو سانت بودم و برام سرم فشار با دوز کم تجویز کرد.
بعد از سرم فشار دل دردام کمی بیشتر شد ولی قابل تحمل بود. درخواست ماما همراه کردم. ماما همراه توی دردام بهم ورزش میداد که خیلی به کاهش دردم کمک میکرد. تا ساعت ۱به همین صورت گذشت. ساعت ۱ دوباره دکتر اومد برای معاینه که گفت ۳ سانت شده و کیسه آبمو زد. بعد از کیسه آب دردام خیلی بیشتر شد ولی یه کم که گذشت توی انقباض هام ضربان قلب بچه افت پیدا میکرد. که ماسک اکسیژن بهم وصل کردن تا شرایطم اوکی شد. یه ساعت بعد دوباره معاینه شدم که هنوز همون سه سانت بودم و هیچ پیشرفتی نداشتم. دردامم زیادتر شده بود.
مامان اَبرَک مامان اَبرَک ۲ ماهگی
تجربه زایمان پارت دو
خلاصه که من یه شام سبک خوردم و شروع کردم به ورزش روی توپ و دوش آب گرم و اسکات زیر دوش و ورزش‌های زایمانی. تا بعد از نماز صبح که دیگه انقباض هام حدودا ۵ دقیقه شده بود. ماما همراهم گفت عالیه برو بیمارستان با وضعیت معاینه دیشب احتمالا ۵ سانت بیشتر شدی و برو بزنم خبر بده. رفتم بیمارستان معاینه کردن همون دو سانت بودم😐 خلاصه نوار قلب گرفتن پرستار شیفت اومد گفت وای نوار قلب بچه خیلی بده و یه خط صافه و برو یچزی بخور دوباره بیا. اغا من ترسیدم و دردام کلا قطع شد😫 یعنی انقباضات منظم ۵ دقیقه یا ۳ دقیقه شده بود ربع ساعتی یبار. دوباره نوار قلب گرفتن اوکی بود. میخواستم برم خونه پرستار زنگ زد به دکترم و دکتر گفت نرو خونه و اگر سیر زایمان پیشرفت نکرد ساعت ۱۲ ظهر به بعد امپول فشار بگیر. من تا ساعت ۱۲ مرتب داشتم ورزش میکردم با وجود درد و بعد که امپول فشار زدن بازم معاینه کردن همون دو سانت بودم. خلاصه زنگ زدم به ماما همراهم که بیاد کمک. وقتی اومد انقباض ها به دو دقیقه رسیده بود و از درد اشک میریختم. ولی دائم درحال ورزش و خرما خوردن و اینا بودم. دکترمم این بین اومد بهم سر زد و کیسه آب رو پاره کرد که پیشرفت کنم ولی دریغ. اینقدر خسته شده بودم که روی توپ ورزش میکردم چشمام می‌رفت. خلاصه حدودای ساعت ۴ اینقدر درد داشتم که التماس میکردم اپیدورال بزنن دیگ برای بار هزارم معاینه کردن سه سانت شده بودم و میگفتن تا قبل ۴ سانت نمیزنن ولی من خیلی اصرار کروم و قبول کردن. وقتی اپیدورال زدن یه نیم ساعت خوابیدم و بعدش دوباره پا شدم ورزش کنم. دکتر و تمام ماماها متعجب بودن که بچه اینقدر پایینه وضعیتش اینقدر خوبه ولی دهانه رحم باز نمیشه.