مامانم داره دییییووننم میکنه همش میخواد نظر خودشو بهم تحمیل کنه باهام بحث میکنه سر هرچیز مسخره ای فک کن سر اینکه جورابشو در بیارم دو ساعت با من بحث کرد وقتی داشتم به بچه شیر میدادم بچم‌انقد شیر حرصی خورد ‌همش سرفه میکرد
بیاید یکم دردو دل کنیم
میخوام پیشمم نباشه نمیتونم بپیچونمش الانم به زور میخواد منو ببره خونش

خدا مادر رو برات حفظ کنه قدرشو بدون .
هستند کسانی که بعد زایمان دست تنها هستند و دلشون می‌شکنه از بی کَسی
زیاد سخت نگیر اونم مادره دوست نداره تو اذیت بشی

من مادرشوهرم اینجوریه راجب همه چی نظر میده و ازش بدم میاد چون دورازجون مادرشما هیچی حالیش نی فقط میخواد صدای منو دربیاره

تنها نیستی. منم ۱۰ روز مامانم اومد خونم بعدشم من رفتم خونشون.‌ دو سه روز پیش یهو مث آتش فشان ریخت بیرون و سرتا پامو قهوه ای کرد سر اینکه گفتم آب قند نده به بچه. منم جمع کردم اومدم خونه خواهرم😅

تاثیر هرموناست حساس شدی
من به شدت عصبی بودم چقدر با مامانم بد کردم
الان متوجه هستم اونموقع حق به جانب بودم

اشکال نداره گلم هر چی میگه بگو باشه ولی خوب کار خودت بکن، تجربه دارن آخه از یه طرف

وای منم ابن داستانا رو داشتم خداروشکر گذشت واقعا سخت بود... خیلی تحت فشار روانی بودم

خخخ نسل ماها بااونا خیلی فرق کرده...ماهام همه مخ نداریم اعصابمون نمیمشن

وای منم دیوومه شدم ازدستش