۸ پاسخ

عزیزم تنتون سلامت.خداراشکر هانا پدرمادر فهمیده ای داره سیسمونی نصف وسایلش به درد نمیخوره.من خونه ام جا داره ولی هانای منم فقط یه کمد داره که لباسهاش داخلش ه .اسباب بازیهاش هم از بس میریزه بیرون توی چند تا باکس وسبد کناراتاق ه.تخت هم بعد سه سالکی که مستقل خوابیذ میگیرم براش

مام همینطوریم.قرار نیس ادم خودشو با دیگران مقایسه کنه

من خونم بزرگه اتاقم دخترم جدا داره ولی اصلا براش تخت و کمد نگرفتم و خیلی از وسایل اضافی سیسمونی به هر سن میرسه وسیله مورد نیازشو میگیرم تختم گفتم ۳_۴ ساله شد بگیرم،به نظرم این سن بچه ها یادشون نمی مونه چه وسایلی داشتن مهم وقتیه براشون بذاریم.

بچه ها فردا نمیپرسن چی برامون خریدی چی نخریدی . ولی از محبت بین پدر و مادرشون از محبت به خودشون قطعا میپرسن . شما ب اندازه کافی بهش محبت کنی، بردی....

عزیزم غصه نخور مقایسه نکن روانتوپریشان نکن مهم تن سالم وحال خوشه ک دارین

مقایسه کردن آرامشتو بهم میزنه
ولش کن🙂

بزار تو حال باهاشون بازی کن وقتی کسی خواست بیاد جمعشون کن خونه من ۵۰ متری یک کمدلباس داره اونجارو طبق زدم میرن بازی میکنن

حالا که مثلاً من به شخصه تخت خریدم چیکار کردم مگه والا هر شب با هانا روی زمین میخوابم من که پشیمونم تخت خریدم

سوال های مرتبط

مامان سامیار و مهدیار مامان سامیار و مهدیار ۲ سالگی
مامانا سلام خسته نباشید

بیاید از الان که بچه ها کمو بیش میفهمن صبر و بهشون یاد بدیم
الان یه سریا میان میگن چی صبر مگه بچه این سنی صبر میفهمه چیه بچه باید تا ۷ سالگی پادشاهی کنه
بله درسته بچه پادشاهی کنه ولی بعضی چیزا خشت اولشو الان میزاریم اگه کج بشه تا ابد کجه
خوب حالا چجوری صبر رو یاد بدیم مثلا کوچولومون میاد میگه مامان من اب میخام
حالا ما باید چیکار کنیم؟
در جواب میگیم باشه ولی صبر کن دستامو بشورم بهت اب میدم
اینکه بگیم صبر کن خیلی مهمه کم کم معنیش تو مغز بچه رنگ میگیره
اون رست شستن حتی یه دقیقه هم بچه رو منتظر نمیزاره در حد چند ثانیس ولی برای شروع عالیه
خلاصه که از همین چیزای کوچیک شروع کنیم تا صبر کردنایه بیشتر
مثلا مامان بیا بازی کنیم
باشه ولی صبر کن ظرفارو بشورم!
یا مثلا صبر کن چایی دم کنم!

الان درسته در خواستاشون کوچیکه و سریع میشه فراهمش کرد ولی خوب اگه صبر کردنو از الان یاد بگیرن در اینده و در مقابل خواسته های بزرگشون کم میاریم
مامان جوجه مامان جوجه ۲ سالگی
از شیر گرفتن بچه 🙂

پارت۱:

سلام به همه ی مامانا و خداقوت از بچه داری ،میخوام تجربه ی خودم از شیر گرفتن بچه رو باشماها هم در میون بزارم شاید مادری مثل من استرس از شیر گرفتن داشته باشه و یا اینکه ندونه از کجا و چجوری شروع کنه ، میخوام کامل از اولش براتون بگم🙂♥️

( بچه ی
من به سینه م به شدت وابسته بود طوری که هر نیم ساعت یه بار باید بهش شیر میدادم😕😏)
از یکماه بیشتره که تصمیم گرفتم بچه مو از شیر بگیرم روز اول تایم ظهر صبح تا ظهر رو یه وعده رو کم کردم ، روز دوم یه وعده ی دیگه رو تا یه هفته این روند کم کردن رو ادامه دادم پایان هفته که شد دیگه کامل تایم بعداز صبحانه تا ناهار بهش ندادم
هفته ی دیگه به همین روند تایم ناهار تا شام رو کم و سپس قطع کردم
این روند رو تا دو هفته ی دیگه ادامه دادم
یعنی تایم صبحانه( بعداز خواب)
ناهار قبل و بعداز خواب
شام (قبل از خواب)
اینجوری شده بود که بچه م فقط موقع خواب شیر میخواست و بدون شیر نمیتونست بخوابه!!!!
که
۴روز پیش تصمیم گرفتم اونم ترک بدم ، روز اول تایم صبح رو بهش دادم ولی ظهر نه( منظورم برای خواب ظهره) یه عالمه بی تابی کرد و خیلی خوابش میومد ولی بهش ندادم و ظهر نخوابید و خیلی گریه و بی تابی میکرد منم بردمش مغازه و براش خوراکی خریدم توی خیابون میچرخوندم ولی بچه م طفلک خسته ی خسته بود وخوابش میمومد😔🥺 ولی من مقاومت کردم
این روند تا شب ادامه دادم، شام خورد و الان موقع خوابش بود ولی نمیتونست بدون ممه بخوابه ساعت نزدیک ۱۲شب شده بود ولی از صبح نخوابیده بود و بلند بلند گریه و بی تابی میکرد منم براش با گوشی کارتونی که دوست داره گذاشتم هم نگاه میکرد و هم بی تاب بود و باز مقاومت کردم تا اینکه در حین کارتون دیدن خوابش برد🥺
مامان مهراد مامان مهراد ۲ سالگی
یادمه قبلا چقدر نگران خواب پسرم بودم. نگران همه چی. توی اینترنت پر بود از اینکه تو سه‌ماهگی فلان کنید شش ماهگی فلان کنید، خوابش خوب بشه، جای خوابش فلان بشه و ...حالا که به دوسالگی رسیده، بحث آموزشی اومده وسط و حالا چکار کنیم، چه بازی کنیم، چه سرگرمی‌ای...
خلاصه...برای صدمین بار بهم ثابت شد بچه‌ها پیش بینی ناپذیرن، بچه ها حال پدر مادر رو میفهمن، بچه‌ها وقت گذاشتن میخوان، بچه ها وقتش که شد هم خوابشون خوب میشه، هم از شیر خوردن می‌افتند، هم بازی های مختلفی می‌کنند، هم حرف میزنند و ...
درسته باید تلاش کرد برای رشد و آموزش بچه ولی فقط تا یه جایی از این روند دست ماست، فقط تا یه جایی میشه کنترل کرد و خیلی درک نمیکنم مادرهایی رو که میخوان همه چی رو با فرمول و دستورالعمل جلو ببرن.
هیچ دوتا بچه‌ و هیچ دوتا مادری مثل هم نیستند و نمیشه برای همه یه نسخه واحد پیچید‌. پس بیاید قد وسع و توانمون تلاش کنیم و بقیه‌ش رو بسپریم به جریان زندگی.
یه چیزایی فقط زمان لازم دارن.
اینم از نصیحتای آخرشبی یه مامان خسته 🙂