۱۹ پاسخ

وای قلبم آتیش گرفت 😔😔😔تموم وجود آدم به درد میاد واقعا حیف صد حیف بچه به این نازی ایشاالله این دختر نازت زود خوب میشه عزیزم

عزیز دلم خدا بهت صبر بده🥺🥺

چون تو دوران کرونا بود وبردیش بیمارستان،من احساس میکنم روی دخترت از همین واکسنا وداروهای کرونایی تزریق کردن وبچه دووام نیاورد و😔

اینقدرا تو همین دوران کرونایی سالم روانه بیمارستان شدن ومتاسفانه جنازه تحویلشون دادن😔
بسکه داروهای کرونایی رو روشون تزریق میکردن😔

منکه نه خودم نه شوهرم نه دختر بزرگم هیچکدوم واکسن کرونا نزدیم

بمیررررم

اشکم اومد چقدر سختە😭😭😭😭

چرا آخه خیلی ناراحت شدم

ان شالله خیره
گلم

ربطی نداره به بیمارستان بدن بچت مقاومت نکرده تقصیر شما نبوده. فقط خود خدا دلتو آروم کنه. نتررررررررس این یکی هیچییییییش نمیشه

الهی بگردم

منم چند سال پیش دختر چهار ماهمو بخاطر تب و بی‌حالی بردم بیمارستان اما بعد یه ساعت جلو چشام دختر مثل یه شمع خاموش شد الهي بمیرم برات فرشته ی قشنگم 🥺😭
خدا بهت صبر بده نگران نباش ویروس جدید هواست به تبش باشه حتمن
تو یه مادری حق داری

عزیزم نگران نباش ۷۰تا حمد براش بخون بیماری از تنش بیرون‌میره
برای تب بچم من استا میدم اگ‌نیاد پایین به ترتیب شیاف میذارم بروفن میدم پاشویه بادستمال ولرم رو‌به گرم روی کشاله ران‌و‌شکمش میذارم،گل بنفشه عالی تب رو‌میاره‌پابین ،گل بنفشه یکم بذار تو‌آب جوش آبکش کن ولرم رو‌به گرم که شد با دستمال روی کشاله ران و‌شکمش یکش سریع میاد پایین

خب مگه تبش بالا بود ؟

اشکال نداره پروفن بده کنترل بشه
دخترت طفلک چرا آخه فوت شد 💔😔 خواهر زاده منم آنفولانزا گرفت نمیتونست راه برع چهار دست پا می‌رفت ۶ سالش بودا اما خوب شد شکر خدا دکتر گفت سالی یه بار واکسن آنفولانزا بزنید شمام برای لیانا بزن

اعصابم خورد شد خدایا صبر🥺

عزیزم با پروفن پایین نیومد میتونی یه ساعت بعدش شیاف بذاری هر موقع دیدی پایین نمیاد سری این کار رو کن

نبر ببرش کلینک متخصص کودکان هیچ وقت بیمارستان نب

چیشده بود

عزیزم خدا بهت صبر بده😭😭
انشالله لیانا جون هم خیلی زود بهتر میشه گلم🤲🤲

چیشده مگه

سوال های مرتبط

مامان لیانا😇🧿 مامان لیانا😇🧿 ۱۲ ماهگی
وای خدای من 🥲💔
بعضی ها یه جور برخورد میکنن انگار من دوست دارم بچم تب داشته باش بچم اذیت بشه
یه جور میگن با جونش بازی نکن انگار با بچه ای خودم مشکل دارم😞
تو رو خدا یه جور حرف نزنین ک دل ادم رو بشکنین خانم های گهواره نمیگم 🥲ماشالله شماها شعورتون بالا
من میگم ادم نباید سریع بچه رو ببر بیمارستان من بردم روزی هزار بار خودم لعنت میدم دیگ مگ سرم درد میکنه باز همون کارو کنم
لیانا همین تب کرد نزاشتم یه روز بگذره بردم پیش دکترش گوشش نگاه کرد گلوش نگاه کرد گفت عفونت ندار ویروسی تا شنبه خوب نشد ببر ازمایش من باز صبر نکردم دیروز بردم ازمایش گفت عفونت نیست ویروسی فقط داروهای ک دکترش داد بده تا خوب بشه
همون جا لیانا باباش رفتن امامزاده نذری دادن ک خداروشکر عفونت ندار
سه روز کارم شده کنار لیانا نشستن از جام تکون نخورد انقد فکر و خیال کن همش سر درد دارم
مگ میشه من بخوام با جون بچم بازی کنم 😞همه چیز من و باباش یه نفسش به نفسم بنده
میگم کاش آنیسا هم بیمارستان نمیبردم میبردم متخصص خوب ن هر متخصصی ازمایش بعد اگ لازم بود بیمارستان
ن بریزن رو سر بچم .بچم وحشت کن همه جاش سوراخ کنن
با پای خودش رفت جنازش گذاشتن بغل باباش
نبودین ندیدن چی کشیدیم اگ یک درصد ما رو درک میکردین ن راحت قضاوت میکردین ن راحت هر چی به دهنتون می اومد میگفتن
تازه شما خودتون دیگ نمیزاشتن لیانا بیمارستان ببریم مثل اطرافیان ما ک الان اصلا نمیزارن من سمت بیمارستان بریم چون دیدن بچم الکی الکی ازم گرفتن
مامان رستا مامان رستا ۱۰ ماهگی
دیدم نه اصلا شیر جذب بچه نمیشه همینجوری سفید رنگ از سوراخ معدش میاد بیرون دوباره زنگ زدم دکتر خودش قبول نکرد بریم پیشش گفت ی جا ببر براش سرم بزنن منو مامانم هرچی بیمارستان خصوصی ودولتی تو کرج بود بردیم ولی هیچ کس قبول نمی‌کرد حتی نگاهش کنه چند تا دکتر جراح بردیم اصلا زیر بار نرفتن که کار کس دیگه رو حتی نگاه کنن حتی چند جا گفتن بچتون دیگه نمیمونه ببرین خونه راحتش بزارین شوهرم دیگه بهش مرخصی نمیدادن چون دوماه گلا نرفت سرکار شبا جلو بیمارستان می‌خوابید فقط ی روز در هفته میومد به پسر بزرگم سر میزد، ما به پول شرکت خیلی احتیاج داشتیم چون تموم پس انداز و کلی قرض کرده بودیم همش خرج شده بود مت مجبور بودم خودم بچمو دکتر ببرم پشت فرمون زار میزدم گریه میکردم ساعت ۸ شب که شوهرم اومد گفتم بریم بیمارستان مفید بچم داره از دستم میره با مامانم و بابام راه افتادیم بردیم بیمارستان همش تو راه میزدم تو صورتش که نخوابه وقتی رسیدیم جلو در بیمارستان با سرعت بچه رو بغل کردمو داد میزدم کمک کنید رسیدم تریاژ پرستار تا بچه رو دید بدو به سمت اتاق احیا بردن و شروع کرد دادزدت که دکتر بگین بیاد منم جلو در افتادم چرا من نمیمردم وقتی آنقدر عذاب بچمو میدیدم از لای در دیدم دارن بچمو سوراخ سوراخ میکنن ولی حتی چشاشو باز نمیکنه بخدا فقط ی لحظه چشاشو باز کرد منو دید و بیهوش شد انگار میخواست برای آخرین بار منو ببینه دیگه چشام نمی‌دید مامانمو بابام منو همسرمو بردن کنار ، بعد از چند دقیقه پرستار بچمو داد تو بغلم با ی سرم تو سرش گفتن خداروشکر ی رگ پیدا کردیم ولی اگه فقط چند دقیقه دیگه میاوردی میرفت تو کما ،
۳ روز تو اورژانس بستری شد که دیدم بچم تب کرده ازش تست کرونا گرفتن که مثبت شد