اصلا نمیخوام ناشکری کنم با هزار سختی و بدبختیم لارا رو به دنیا اوردم
ولی واقعا دیگه نمیکشم روزی دو وعده گریه میکنم از دستشش یک ثانیه نمیشینه بد غذا بد قلق کار به همه چی داره نق نقو یع بند گریه زاری و بهونه خرابکار زورم بهش نمیرسه زورم به خودم میرسه خودمو عذاب میدم الانم که از پوشک گرفتنه چرا بچه ها اینجوری شدن اخه قبلا چطور چندتا چندتا میاوردن

قبلا بچه‌ها اینجوری نبودند که اینقدر تند تند می آوردند بعدم قبلنا همه تو یک خونه زندگی می‌کردند عروس خواهر شوهر مادر شوهر هربار یکی بچه رو می‌گرفت دیگه مادر اصلا نمیفهمید بچه چطور بزرگدمیشه

چون مادرای الان اگاهی لازم برای بچه داری ندارن بچه های نسل جدید بشذت باهوش هستن ولی بچه های قدیم یذره خنگ تر بودیم به اصطلاح میتونستن خرمون کنن و براحتی سر بچه داد میزدن .الان نمیشه با فکر گذشته زندگی کرد سعی کن با بچه ارتباط بگیری تا اذیتت نکنه بیشتر بد قلقی بچه از پدر مادره

بچه ی منم همینه ازروزی که دنیا اومددست تنها بودم وابسته به خودمه الان ۳ماهه شیرش رو گرفتم شبا موقع خواب میگه بغلم کن بگردون تا بخوابم این روزام کمردرد شدید دارم واقعا کم آوردم .

بچه های قدیم اینطور نبودن
نمیدونم بچه های الان چشونه

حال شما خیلی رو بچه تاثیر داره..اگ عصبی بشی اونم ازت یاد میگیره

برو خدا رو شکر خونه ی من بدبخت چیکار کنم شاغلم دهنم سرویس شده

دختر منم دقیقا همینه کاریش نمیشه کرد امیدوارم تا سه سالگی این اخلاقشون خوب بشه

منم خیلی داغونم انقد ادیت میکنه فقط جیغ بنفش میکشه ۲۰ روز دیگ نوبت زدم برا عمل چشمام تو این فکرم کنسل کنم از دستش آرامش ندارم

اره خدایی درسته منم کم اوردم