دروووود گلای تو خونه
بعد سه چهار روز،امروزی‌ها باخیال راحت اومدم
پیرو تاپیک قبلیم شنبه که دست داریوش آسیب دید،یکشنبه از خواب بیدارشد یکسره گریه و ناله و باباش رفته بود ماشین بشوره
منم آژانس گرفتم و بردمش بیمارستان و دکتر گفت دستش یکم ورم داره و عکس نوشت و نگم براتون که برای بازکردن باند و عکس گرفتن بچم چقد درد کشید و کل بخش،صدای آی خدا دردمیکنه پیچید
عکس رو دکتر دید و یه کمک ارتوپد و گفتن چیزی نیست خداروشکر ولی چون ورم داره به یه ارتوپد نشون بدیم
باباش،که عصرش سرکاربود و دستشو بهترربود
دیگه دیروزم گهگداری موقع لباس پوشیدن و تکون دادن دردمیگرفت و قیافش درهم میشد و لیوان هم نمیتونست برداره که باباش گفت خوبه و چیزیش نیست و ورم وکبودی هم نبود دیگه دیشب کوروش،با بازی دستاشو تکون داد و بزن قدش و ...
خداروشکر آنروز دیگه کامل دستاش رو تکون میده و بازی میکنه و عادیه
نگم براتون که چه استرسی بهم اومد
از کبودی و ورم هم خبری نبود
فقط خواهشا سخت نگیرین به جووووجه هاتون و موقع بلندکردن حتمن حواستون به دستای کوچکشان باشه و از آرنج بلندشون کنین
من نگران دررفتگی بودم که خداروشکر اونم نبود
دیگه حواسم هست چجوری دستاشو میگیرم
اینم شام تنبلونه من
دوست داشتین بگم چجوریه البته ظاهرش معلومه

تصویر
۱۶ پاسخ

خدارو شکر عزیزم .منم چند وقت پیش دخترم پای راستش به بطری نوشابه گیر کرد افتاد ده روز می‌لنگید خون دل ها خوردم کلی گریه کردم بیمارستان عکس گرفت سالم بود بازم می‌لنگید پیش دکتر بردیم گفت سالمه چون ضرب دیده درد می‌کنه خلاصه بعداز ده روز خوب شد انگار دنیا رو بهم دادن .

وایییییییییی دیدم چند روزه نیستی دوستم
بازم خدارو شکر چیزی نشده

عزیزم من الان تاپیکتو دیدم خدا بدنده خداروشکر که مشکل جدی نبود عزیزدلم خدا حفظشون کنه پسرای گلتون رو

خوش خبر باشی مریم عزیزم
بخیر گذشت

خداراشکر عزیزم

خداروشکر که چیزی نبوده والا شامتونم تنبلونه نیست تو خونه ما غذای درخواستیه عطر و بوشم که عالیه

خداروشکرعزیزم مشکلی نبوده،میدونم چی کشیدی،قبلاسرم اومده پسرم کمرشومیگرفت بردمش مطب ،براش عکس نوشتن باجیغ وگریه موفق شدیم عکس بگیرن خداروشکرمشکلی نبود
غذاتونم نوش جااانتون🌹🤗

خداروشکر که پسرت بهتره عزیزم صدقه بده ،نوشجونتون عزیزم 🥰

خداروشکرکه به خیرگذشته واقعاسخت ترین شغل دنیاهمین مادربودنه شامتون نوش جونتون

خدا رو شکر ک بهتره
مسیحام دوسالش بود تقریبا
صبح پاشد گفت دست
اصلا نمیتونست تکون بده
حتی تو خوابم تکونش میدادم جیغ میزد
بردم بیمارستان کودکان عکس گرفتن گفتن هیچی نیست
فرداش بردم بیمارستان اورتوپدی ۵ ۶ساعتم اونجا معطل شدیم گفتن چیزی نیست
بعد رفتیم خونه ی مامانم اینا کامل یادش رفت و اوکی شد☹️😐

خداروشکر ک چیز خاصی نبودو نگرانیتون برطرف شد🤲 شام خوشمزتون نوش جونتون👌😋

نوش جونتون

عزیز درخواست دوستیم قبول کن

وای چی درستیدی

سلام عزیزم خوبی گلم خدارو هزاران مرتبه شکر که بخیر گذشت و چیزیش نبود واقعا چقدر مادر بودن سخته تا بچه میگه آخ دور از جونت مادر نفسش میره و می‌ترسه
نوش جونتون باشه گلم 🥰🥰

خدا را شکر که دست‌ش خوب شد، وجیز مهمی نبود، نوش جان عزیزم

سوال های مرتبط

مامان کوروش❤️داریوش مامان کوروش❤️داریوش ۳ سالگی
دروووود مامان گلیاااا
خیلی فکرم درگیره و ناراحتم
یه لحظه نمیدونم بگم سهل انگاری یا بی دقتی یا زورگوییم باعث شد بچم از ظهر داره عذاب میکشه و تازه یکی دو ساعته رسیدیم خونه و دوش گرفت و غذاش دادم و آب با گلاب هم دادم و یه کتاب خوندم و خوابید و خودم هم گیج خوابم
سفره ناهار رو پهن کردیم اومدم داریوش رو ببرم سمتی که خودم میخواستم بشینم و دستشو گرفتم بلند شه
حالا بنظرم محکم نگرفتم ولی اون لحظه از شدت درد و گریه کبود شد بچم و دیگه تکون نداد دستش رو و ناله می‌کرد
اون قسمت که نبض داره ،اونجا میگه درد میکنه و دستشو برمیگردونم اون قسمت بیاد بالا از درد گریه میکنه
ببینم اگه بهتر نشد تا فردا،حتمن ببرمش ارتوپد
داغووووونم از ظهر
کل این چندروزه از دماغم درومد و از اون لحظه تو بدترین حالتم و اصن فپقلبم درد گرفته
اینم توخواب باز دستشو تکون نمیده
خودم با دست خودم به بچم آسیب رسوندم و عذابش دادم
😔😔😔🥺🥺🥺
کسی تجربه داشته؟؟
فعلا که با زردچوبه و زرده تخم مرغ بستم تا فردا ببینم چی میشه
یعنی انقدر نذر کردم خدادکنه که صبح پاشد دیگه بی تابی نکنه
بروفن هم چهارساعت پیش دادم
مامان کوثر جون مامان کوثر جون ۳ سالگی
روز دوم پوشک گرفتن🤕
وای نگم براتون از امروز🤦🏻‍♀️
دیشب موقع خواب دخترمو‌پوشک کردم که تاقبل خوابیدنش دوبار گفت بازکنم رفت دسشویی هم‌جیش کرد هم پی پی بازم بستمش تا صبح ولی امشب تصمیم دارم نبندمش وسط شب بیدارش کنم .
اماااااا امروز😭
آقا ماصبح گلاب به روتون در حد دو دقیقه رفتیم دسشویی برگردیم که هنوز شلوارو بالا نکشیده دخترم اومد گفت مامان پیف کردم🫠آقا من مونده بودم😱دیدم به شورتش چیزی معلوم نیست دست منو گرفت برد وسط اتاق یه کوچولو افتاده بود😥 بعد اشاره کرد به زیر یکی از مبلا طبق عادت کا همه فرشو با جارو نپتون تمیز میکنم پی پیاشو با جارو دستی جمع کرده بود گذاشته بود زیردمبل سرجاش😩😭😭🫠😱
یعنی اون موقع هم میخواستم بخندم هم گریه کنم😆😱😭😩😥😓🤕🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️
به سخنی صحنه جرم رو تمیز کردم.و کلی توضیح که کارت اشتباهه بهت ستاره نمیدم و این حرفا🥴
خلاصه دوباره تو آشپزخونه بودم هی گفتم کوثر بریم جیش یا پی پی گفت ندارم باز یهو گفت پیف کردم😱😱😱😱😱ایندفعه سریع بغل کردم و بردمش دسشویی خداروشکر نریخته بود بازم توضیح و التماس که مادر نکن کی دیدی منو باباف وسط اتاق پیف کنیم🤕😩😭😂
ولی خداروشکر دفعات بعدی موفقیت آمیز بود🥹🥲
ببخشید زیاد حرف زدم😶😶😞😓