۱۰ پاسخ

بچه من وقتی شیرینی جات میخوره اینطوری میشه

بچه های من همیشه مودب و مرتب بودن هفته پیش دوست دوران دانشجوییم رو‌ دعوت کرده بودم خونمون یعنی نمیدونی چیکار کردن تمام میز که چیده بودم رو طوری زیر و رو کردن دوست گفت نه من اهل تنقلات نیستم کارن ظرف اسمراتیز رو برداشته با صورت رفته توی ظرف اصلا از این اخلاق ندارن اصلا مونده بودم

دقیقا دختر منه. وقتی میریم خونه دایی یا عمه اش یا مادربزرگاش از بس ذوق داره رفتارای عجیبی نشون میده از خودش . به نظرم به خاطر جلب توجه هستش

بعضی بچه ها بخاطرجلب توجه کردن هرکارییی میکنن

یه روزی منم این حس داشتم و خیلیا میگفتن وای اصلا برای تربیت بچه ات وقت نذاشتی
یه بار خونه مادرشوهرم بودیم مهمون عریب داشتن خواهرشوهرم گفت بچه اتو ببر اشپزخونه ابروی ما نره جلو مهمونا
تااااا خدا بهش دوتا نوه داد که نگم برات
باید درک کنیم و کنند اینا بچه ان
اونی که دعوت گرفته حتما دوس داشته که شما بری

کاکایو نخورده بود؟ زیاد بکن نکن نگفته بودید؟

وقتی بچه ها توجه روشون کم میشه میخوان یه جورایی جلب توجه کنن تو این مراسما هی باهاش باید حرف بزنی بهش برسی تا کمبود توجه باعث نشه اذیتتون کنه

واقعا بعضی وقتها بچه ها یکارایی میکنن باعث شرمندگی پدر مادر میشن کار خوبی کردی اومدی حالا خدا کنه زنداداشت متوجه بشه تو خودت هم ناراحت شدی از کارای بچت

میخواسته توجه همه رو جلب کنه شاید هم خسته شده بوده و یا گرسنه بوده

عزیزم بچست اشگال نداره تولد داییش بوده دیگه سخت نگیر

سوال های مرتبط

مامان رکسانا مامان رکسانا ۴ سالگی
سلام خانما خواستم تجربه خودمو به اشتراک بزارم دو سه روز بود پسرم مریض شده بود می‌گفت گلوم درد می‌کنه و سردرد داشت فکر کردم ویروس جدید گرفته همسرم بردش دکتر با آمپول و دارو خوب نشد هیچی تازه تیم کرد شنیده بودم بچه ها غذا می خورند توی گلوشون می مونه و عفونت می‌کنه و باعث مریضی میشه و کسانی هستند که با روش های قدیمی که بلدن اونو رد میکنند به اسم تول گیر یا قاروق گیر منم گشتم یه پیر زنه که انجام میداد پسرمو بردم دست زد به گلوش گفت وای این خیلی مونده تو گلوش چند بار مثل ماساژ گلوشو فشار داد و بالا پایین کرد پسرم میگه انگار یه چیزی از گلوم رد شد شاید باورتون نشه ولی تب پسرم قطع شد و گلوش بهتر شد وقتی هم کوچیکتر بود اینجوری شد برم پیش یه خانم دیگه ای یه فوت کرد دماغ پسرم یه تیکه گردو از گلوش پرت شد بیرون برا دخترمم هم فوت کرد یه تیکه خیار شور پرت شد بیرون واقعا جلو چشم خودم اینکارو کرد خواستم بهتون بگم بعضی چیزا با یه درمان خیلی راحت رو ما قبول نمی کنم در عوض می ریم کلی دارو می‌دیم به بچه هامون که بدنشونم ضعیف میشه
مامان یسنا مامان یسنا ۴ سالگی
حالم خیلی بده دخترم خیلی احساساتیه امروز کلی گریه کرده
دخترم خیلی اجتماعی مهربون و دلسوزه خوراکیاش و همیشه با دوستش تقسیم میکنه اسباب بازی هاش و هم ب دوستاش میده و خیلی ابراز محبت میکنه
یه رفتارش که باعث ناراحتیه من و خودش شده اینه که خیلیییی حرف دیگران روش تاثیر میزاره مثلا دوست صمیمیم خونمون بود که اون یه پسر داره همسن دخترمه پسرش خیلی لجبازه و با دخترم نمیسازه دخترم خوراکی داشت آوردن خوردن با اسباب بازی ها بازی کردن بعد ک تموم شد پسر دوستم همش حرف هایی میزد که یسنا بغض میکرد یا رفتار خشنی از خودش نشون میداد مثلا میگفت من یسنا رو دوست ندارم یسنا هم بغض میکرد میگف مامان ببین چی میگ منم میگفتم برات مهم نباشه و ناراحت نشو من دوست دارم اما دخترم جیغ نیزد پسرل نیگفت آخیش الان از خونتون میریم دیگ نمیبینمت یسنا بغض میکرد و جیغ میزد
پسره میگفت من بابام برام دوتا کیک گرفته اما به تو نمیدم یسنا میگف اما من شکلاتم و بهت دادم و گریه میکرد دخترم از صبح تا الان بخاطر اون رفتار ها عصبیه و با کوچیکترین تلنگر گریه میکنه
چرا انقدر دلنازکه؟نیازه با روانشناس حرف بزنم؟نگرانشم