۱۰ پاسخ

وای وای نگو خواهر که هم دردیم بخدا پسرم از عمد کارای میکنه که دعواش کنم و کتکش بزنم از غروبی تا الان سرم داره میترکه از درد از بس که باهاش عوا میکنم خسته شدم دیگه

طبیعیه باور کن پسر منم همین طوره و باباشم همین میگه هیچی نگو واکنش نده بدتر میشه ،صبحا ک‌ خونه خودتون دوتایی تنهاییم باهاش حرف بزن بگو مامان دیشب سرش دردگرفت گریه کرد و.... بگو گناه داره مامان نازه یه مدت بخون تو گوشش تا متوجه بشه

پسرمنم خیلی میزنه وعصبانی میشه من لبخند میزنم میگم چی شده قلب مادر بیابغلم بعدیکم زدن کوتاه میاد میادبغلم اگه منم دعواش کنم لج میکنه دادمیزنه بد ترمیکنه ولی اگه مهربونی کنم بهترع
شمام سعی کن وقتی عصبانی شدمهربونی کنی

پسر منم خیلی میزنه، گاز و چنگ، نیشگون، مشت و لگد،من فقط فرار میکنم😄😄
دعواش کنی پرخاشگر تر میشه، مدارا کن کم تر میشه انشالله، پسر من این ماه بهتر شد

دختر من همینطوریه شوهرمم همینطور میگه صدات در نیاد

ببرش حتمن روانپزشک اینطوری بهتر که نمیشه بدترم میشه وقتی این کارو میکنه دستشو بگیر محکم تو چشماش نکاه کن بگو دست مال زدن نیس مال نازی کردن بعد زیاد بوسش کن

ثانیه به ثانیه حرفاتو زندگی کردم دیگه واقعا به آخر رسیدم از کاراش و بابایی که مدام پشتشه 😭💔

پسر منم گاهی میزنه
ولی روانشناسی میگه اینجور وقتا باید دستشو بگیری اجازه ندی بزنه(نه که دعواش کنی) پدرشم باید همکاری کنه

عزیزم علت این رفتاراش چیه؟بدون لبخند با لحن جدی ولی بدون توهین بهش بگید ما حق نداریم کسی رو بزنیم یا گاز بگیریم کار بدیه نباید انجام بدیم
از یجایی جلوشو بگیرین

حالا برای من دختره هنوز هم بیداره قصد خواب نداره
نه ظهر می‌ذاره بخوابم نه شب
صبح هم زود بیدار میشه

سوال های مرتبط

مامان اهورا و آرتا مامان اهورا و آرتا ۳ سالگی
چقدر خستم الان ۳ساله مادر شدم واسه پسرم همه کار کردم وقت گذاشت بازی کردم در هفته شده ی روزشو بردم پارک از حظر خورد و خوراک همیشه عالی بوده هیچ وقت نذاشت بد لباس بپوشه و شلخته باشه همه چیز خوب بود عالی بود خواستم از پوشاک بگیرمش باهاش خیلی خوب راه اومدم اما از دوسالگی ب بعد پسرم خیلی خیلی شیطون شد بازم من کنترلم بالا بود اکه بهش میگفتم بالا چشت ابرو شب خواب تداشتم از ناراحتی و عذاب وجدان اما الان ب مشکل برخوردم پسرم از دستشویی رفتن میترسه با اینکه راحت از پوشااک گرفته شد اما چند وقت خیلی میترسه امروز خواستم ببرمش ارایشگاه خون گریه کرد قبول نمیکنه هیج کس موهاشو کوتاه کنه خیلی لحباز و بد قلقه مجبورم واسه هرچیزی تهدیدش کنم تا ب حرفم گوش بده بچه دومم بدنیا اومده خودم خستم پسرمم خیلی شیطونه کار خطرناک میکنه منی ک خط قرمزم زد بودن الان چندباره بچمو میزنم ارامش ندارم خیلی تو فکر پسرمم از خودم بدم میاد عذاب وجدان دارم دلم روحم خستس همش میگم چرا بچم اینجوری میکنه چرا میارسه از خیلی چیزا چرا من نمیتونم خودمو کنترل کنم مثل قبل خواب تدارم از ناراحتی من جونم ب جونم پسرم بستس تحمل ندادن ببینم تو این شرایطه خودمم از ی طرف دیگه صبرم تموم شده نگران بچمم