سلام مامانا کیا بچه هاتون تولدشون پونزده شهریوره میگیریم تولد دخترم خیلی ذوق داشت همش می‌گفت تولد می‌خوام به کیک میگه تولد بمیرم براش موند تنها دست چپم از دیروز یه دردی می‌کنه که نگو نمی‌دونم چه کلا دارم میمیرم خدا را به حق فاطمه زهراش قسم میدم هیچ مادر و بچه ای از هم دور نباشن شبها دارم می‌ترکم یه ساعت خواب ندارم انگار دارم جون میدم

کاش این دوتا بچه و به این دنیا نیاورده بودی مگه نمیدونستی که همسرت معتاد .پدر و مادری کسی و نداری کمکت کنه واقعا قلبم به درد اومده تایپینگ های قبلتو خوندم کدوم شهری

اگه اطراف زنجانی بیا زنجان توی چهارراه سعدی به سمت سعدی شمالی بالای مانتوی امپراطور یه ساختمون هست وکیل اسمش ولیزاده بود نمیدونم علی یا محمد ولی فامیلش ولیزاده بود و مشاوره رایگان میده برا مشاوره پول نمیگیره و صلواتی کار میکنه برو پیشش بگو شوهرت معتاده و پولی ن اری شاید بهت کمک کنه آدم خیری هست

انشاالله ک میری پیش دخترات تا اون موقع واسش کیک هم میخری ب امیدخدا ناراحت نباش عزیزم خدا بزرگ رفتی واسه شکایت؟

چی شده