۵ پاسخ

وای منم همینطور دیگه نمیبرمش ابرو میبره

همون اول بهشون بگین وقتی رفتیم پارک من هرزمان بهت گفتم بازی کافیه باید بیای خونه
وگرنه دیگه پارک نمیبرمت
پسر منم همینجور بود
مثلا ۷ می‌بردم پارک تا ۸ بازی می‌کرد از ۸ورب کم کم‌بهش یاد آوری میکردم عزیزم کم کم‌باید بریم خونه .چن دقه بعد رهام ۵ تا دیگه سُر بخوری میریم خونه و سر ۵ تا دستشو میگرفتم بجاش الان میریم خونه باباجون میاد میبرتت حموم
یا وای رهام میریم خونه عروسک خرست تنهاس منتظرمون برقا خاموشه حتما گریه میکنه چون تنها بوده

برا مغازه رفتن هم بهش میگم الان میریم مغازه خرید داریم فلان چیزا رو باید بخریم
اما درعوض وقتی برسیم خونه بستنی داریم یا کیک ک درست کردیم بخوریم یه شربت بخوریم
هرچی ک میتونی وقتی رسیدی خونه بهش بدی

گاهی اوقات وقتی حواسش نیس یه خوراکی ک دوس داره تو لوازما میخرم میاییم خونه
میگم واااای رهام‌اینجا رو ببین فرشته مهربون دیده تو مغازه چیزی نخواستی خودش برات یه خوراکی آورده
مدتهاس ک اذیتم نمیکنه

وقتیم تو خیابون راه میریم‌ چیزی،بخواد میگم بیا تو کیفمو ببینیم چی داریم
حالا ی،شکلات کوچولو یه کلوچه مامان پز یه برش کیک خودم پز یه مشت پفیلا ک خودم درست کردم میشیمیم رو نیمکت میدم بخوره بعد دوباره راه میفتیم

اره منم بچه هام صبح تا شب بیرون باشن بیام خونه جنگ و دعواس یک ساعت دنباله ی گریشونه😂

دختر منم همینجوری بود هروز میرفتیم پارک با مصیبت و گریه و زاری برمیگشیم
تازگیا هفته ای ۲_۳ بار میبرم خیلی بهتر شده
بنظرم خیلیم بیرون بردن خوب نیس میتونین حیاط بازی کنین یا جاهای دیگه ولی هروز پارک نرین

چقدر بچه هامون شبیه هم هستند.پسره منم همینه.بیرون میرم تو هر مغازه ای که خوشش بیاد می‌ره دیگه بیرون نمیاد بگیرمش جیغ و داد دست و پا میندازه اصلا داستانی میشه آرزو دارم باهاش پیاده روی برم ده دقیقه بعد جنگ به پا میشه اصلا مسیرمو نباید عوض کنم چپ و راست برم دلش نخواد دستمو می‌کشه خودشو شل می‌کنه😭

سوال های مرتبط