شما و همسرتون تو تربیت بچه هم نظرید ؟؟؟ ما یخرده فرق داره ...مثلا من میگم بزار بچه ازاد باشه بپربپر کنه ، تو اب بره ، بدو بدو کنه ،حالا بیفته هم اشکال نداره .از پله ها خودش بره بالا پائین.بره تو افتاب،زیر بارون زیر برف ... همه چیزو تجربه کنه و جسارت داشته باشه،... ولی همسرم میگه نزار بپر بپر کنه میفته ،.، یا حتی بیرون میریم فقط بغلش میکنه ،نمیزاره خودش راه بره ..هوا یخرده سرد و گرم شه بیرون نبرم ک سرما نخوره. خیلی محتاط هست که چیزیش نشه. ..یا مثلا موقع اشپزی بغصی وقتها میزارمش رو کابینت مثلا میگم تخم مرع بده نمک بده ،،، ولی اون میگه نکن اینجری روعن میپاشه، میفته زمین

عه ما برعکسیم

منو شوهرم خداروشکر در95درصد موارد هم نظریم
اگرم نظرمخالف داشته باشیم تلاش می‌کنیم همو قانع کنیم
به شما و همه ی مامانا توصیه میکنم حتما کتاب پرنده های درقفس و کودکی های نارس رو بخونن قبل ازینکه دیر بشه و عوارض واسیبای این طرز تربیت رو ببینن
حتما بخونن

ما دقیقا برعکس شماییم این اخلاقی که شما داریو شوهرم داره و اون اخلاقی که شوهرت داره من داره و اصلا با هم تفاهم نداریم تو تربیت بچمون بچه واقعا گیج میشه اینجوری

دقیقا مثل شوهرمن میگه مگه بچه هرچی بخوادباید براش بگیری دیوونم کرده

مثل ماییدشما

ما دقیقا مثل شماییم
همسر من خیلی جدی میخواد بچه عین ربات عمل کنه هر وقت اون گفت بخوابه هر وقت گفت بیدار شه کثیف کاری نکنه شلوغ بازی نکنه همیشه هم تمیز و مرتب باشه😂
ولی من پر حوصله ترم

من و شوهرم دقیقا عین شوهر شماییم البته تقصیر شوهرم بودم که منم درمورد بچع ها اینطور شدم هرکی میبینم میگه شما خیییلی سخت میگیرین

ماام دقیقا مثل شماییم شوهر منم خیلی محتاطه‌ من چون بچمم پسره دوست دارم با جسارت بار بیاد و پوست کلفت شه ولی احساس میکنم با روند شوهرم‌نازنازی بار میاد همیشه بهش میگم تو باید بابای یه دختر میشدی نه پسر

من و همسرم هم نظریم و البته بیشتر نظرات من مهمه همسرم نظر من رو میخواد بیشتر مواقع، توی تربیت بچه یک نفر باید رهبر باشه یکی همراه و البته جایی که بچه نیست مشورت و یگانه شدن خیلی مهمه ، هیچ وقت بچه نباید متوجه اختلاف نظراتتون در تربیت بشه چون بعدا سو استفاده ها و از طرفی دوگانگی شخصیت اتفاق میافته

دقیقا منم میگم بچه تجربه کنه مستقل بار بیاد شوهرم نه زمین نمیزاره مبادا راه بره اوووف بشه

بله همسر منم اینطوریه اما بغلش نمیکنه ، خودمم خیلی مراقبشم ولی دوس دارم اعتماد به نفس داشته باشه

نظرخودت بهتره

عزیزم به همسرتون بگین بچه تا زمین نخوره بزرگ نمیشه یا چیزهای رو تجربه کنه یا دستش ببخشید بریده بشه تا بفهمه خطرناکه یا کلی کار دیگه وگرنه لوس بار میاد

ماجفتمون افکارمون عین هم دیگس
توتربیت بچه نبایددوگانگی بین پدرمادرباشه

واینم بگم مثلا شوهرم میاد گوشی بهش میده که بشینه کار بجایی نداشته باشه ولی من معمولا باهاش بازیای هیجانی میکنم بالشت و‌پتو میچینم ساعتاها رو‌همونا میپره و خوشحاله و غش غش میخنده ...
یا پشتی تکیه میدم به یجا زیرشم پتو پهن میکنم اقد روش سر میخوره بخدا از هم صبح درگیره همین پشتیس تا میوفته میگه مامان بیا خونه درست کنیم بیا سرسره پرست کن و....قشنگ خسته میشه ظهرا میخابه درکنارشم باز گاهی بازی فکری هوش چین بازی میکنیم و کلی بازیای دیگه ولی به شوهرم باشه یه گوشی صبح‌تا شب میندازه جلوش که بچه تکون نخوره

ما هردوتقریبا مث همیم تاجایی که اسیبی بهش نرسه ازادش میذاریم والبته بعضی جاها هم دیگه قوانین خودش

ما عکس شماییم

شوهرم دوست داره بچه همه جا بره همه کار کنه خودش کشف کنه

من بشدت ترسو ک نکنه بیوفته نکنه مریض شه

ولی شوهرم اصلا مخالفت نمیکنه با نظر من ک بگم مثلا بحثمون میشه چون نظرمون متفاوت....

شما عین مایین😂😂😂بخدا همش به شوهرم میگم تو اینو لوس و دست پا چلوفتی بار میاری
بقول شما حتی تو راه رفتن یسره بغلش میکنه میگم بزار بچه بدوئه بازی کنه انرژیش تخلیه شه پسره گناه داره ...
و اینم بگم من فکر میکنم چون خودم تک‌دخترم و با سه تا داداش بزرگ شدم جسارتشو بیشتر دارم

برعکس شوهرم با پنج تا خواهر بزرگ شده همه از خودش بزرگتر یه داداش داره که جای پدرشه همبازی نداشته اصلا و کم دلو جرات تراز منه اصلا باهم به تفاهم نمیرسیم🙁😂

ما برعکسیم و همین باعث شده پسربزرگم ترسو و بشدت وابستس🥲

منم دقیقا عین شوهر شما هستم جای میرفتم فقط بغلم بود تا میرفت تو حیات بد بد دنبالش بودم الان یک ماه از دیسک کمر مینالم دیگه تا گفت بغل میگم کمرم درده راه برو الان میگم ای کاش روز اول این قد حساس نبودم

آره ماهم تقریباً مثل شماییم
من دوست دارم هر بازی دوست داشتن بکنن شوهرم همش نگرانه