۵ پاسخ

سخت ک نمیگیرم اما نمیزاره بنده خدا یه استراحتی کن دوباره می‌ره سرکار تاشب برگرده خونه هم کارش همینه امروز پاهاش خورد ب مبل چند ثانیه نفسش رفت و کبود شد کوبیدم توسرم داشتم سکته میکردم رگ گردنم گرفته مقدر گریه کردم خییلی معصوما گناه دارن تمام وقتم براش اما باز میبینی کم میارم نمی‌دونم چکارکنم دیگه

چون اولین همبازی بچه پدره ،چون مادر رو از خودش می‌دونه پس اولین کسی که تو دنیا باهاش آشنا میشه و بازیش میده پدره،این یه مطلب علمیه،بهش سخت نگیر و بذار لذت ببره پسر منم همینطوره

سلام عزیزم خوبی درخواست میدی من پرم

پسر من دقیقا همینه اصلا وقتی باباش هست بنده خدا یا باید ببره بیرون یا باید کنارش باشه حق نداره یه چرت نیم ساعته بزنه مگر کارتون بزارم حواسش پرت بشه

ن دختر من برعکسه.بغل من آرومه بغل باباش گریه میکنه.البته باباشم از بس بوسش میکنه کلافش میکنه بخاطر همین دوس نداره بره بغل باباش مگه اینکه بخاد ببرتش بیرون

سوال های مرتبط