خوب خوب من اومدم بلخره تمام شد این دوران بارداری زایمان انشالله روزی کسانی که قصد بارداری دارن تا سال دیگه فنچول اشون تو بغلشون باشه
من روز پنجشنبه زد به سرم گفتم برم آن اس تی بدم در صورتی که بچه تکون داشت گفتم همینجوری برم چون انسولین میزنم دکتر گفته بود همیشه آن اس تی بده ما رفتیم سمت بیمارستان حکیم جرجانی تو گرگان رفتم آن اس تی بدم همه چی عالی یهوو پرستاره گفت خااااااااااانم تو انسولینی هستی باید همین الان سری بری صیاد بستری بشی ختم بارداری بدن وگرنه بچه تو شکمت خفه میشه .گفتم الان همه چی عالی بود که گفت نه تو داخل 37 هفته وپنج روزی هفتت بالاس خلاصه پیله که نه باید بری صیاد منم دلهره دیگه شوهرم اومد گفت رضایت میدم زنمو میبرم پرستاره میگفت نههههههههه بچه خفه بشه مقصر خودتی بیا امضا کن رضایت بده بعد زنمو ببر وحشی خونه بود در کل ما رضایت دادم اومدیم بیرون منم دست وپا م یخ کرد از ترس دیگه خوب چیکار کنم چیکار نکنم.یهووو تماس گرفتم دکتر بابویی. گفت سریع فردا بیا فلسفی من عملت کنم حالا منم ترسیده بودم گفت من جلوتر گفته بودم باید ختم بارداری بدم بهت چون انسولینی هستی قند بارداری داری خطرناکه ..

۵ پاسخ

مبارکه ولی مارو نترسون🫠🫠ماهم انسولینی هستیم و دکتر 38 هفته و چند روز ختم داده

خوب بسلامتی عزیزم الان حال خودت ونی نی خوبه؟منم پنجشنبه که عمل کشیک دکتر بابویی کارش خوبه؟بی حس شدی؟

مبارکهه

اول اینک مبارک باشه گلم انشاالله خوش پا قدم باشه بعد اینک حکیم جرجانی زایمان طبیعی رایگان یا حتما باید دفترچه تامین اجتماعی داشته باشی یا با بیمه سلامت میشه

بسلامتی عزیزم مبارک باشه

سوال های مرتبط

مامان آقا آرتا مامان آقا آرتا ۴ ماهگی
تجریه زایمان ۲:
اون شبی که تو لیبر بودم همش ازم ان اس تی میگرفتن خوب بود
تو بخش هم روزی ۳ بار ان اس تی میگرفتن
تا فردایی شد که ان اس تی خوب نبود تو سونو حرکت نمیکرد قندمم شده بود ۲۰۰ بعد صبحانه که بهم گفتن قندی جات مصرف نکن
جواب ازمایش که اومد دیدم بهم گفتن باید بری لیبر زیر مانیتور
رفتم اونجا دیدن ضربان قلب بچه خوب نیست
جوری شد که دیدم دستگاه داره بوق میخوره
منم اینقدر ترسیده بودم صداشون کردم بدو بدو اومدن فوری بهم اکسیژن وصل کردن گفتن حرکات رو بشمار با اکسیژن از ساعت ۴ و نیم تا ۷ غروب ۶ تا بیشتر حرکت نکرد ان اس تی با اکسیژن خوب بود
رزیدنت ها وضعیتمو واسه دکتر فرستادن گفت دوباره بره سونو یعنی هم ظهر رفتم هم غروب
رفتم سونو گفت حرکت نمیکنه ولی ضربان قلب خوبه
شوهرم و خواهرشوهرم و مامانمم بودن
قبل اینکه برم سونو بهم گفته بودن احتمال ختم بارداری هست
من از سونو اومدم به شوهرم و خواهرشوهرم گفتم برید خونه گفت ضربان قلب خوبه
اومدم بالا دوباره منو بردن تو لیبر و ان اس تی وصل کردن بدون اکسیژن دیدن ضربان قلب بچه داره میاد پایین مامانم اومده بود بهم سر بزنه اونجا اجازه همراه نمیدن همراه باید بیرون باشه منم چون تو بخش نبودم مامانم به عنوان همراه یکی دیگه موند که بتونه خبر منو داشته باشه
ان اس تی مجدد گرفتن ضربان قلب بچه ثابت بود دیگه اینقدر ان اس تی گرفته بودن خودم نتیجه رو میفهمیدم
گفتم این ان اس تی خوب نیست همانا بوق زدن دستگاه همانا
خدا سر هیچکس نیاره ضربان قلب بچم از ۶۰ یهو میرفت ۱۸۰ همینجوری بالا پایین میشد در حد چند دقیقه
من به معنای واقعی سکته کردم