۱۰ پاسخ

حالا که به اینجا رسیده دیگه نده بهش سختیش یکی دوشبه بزار دیگه ببره ازش

عزیزم باید موقعی میذاشتی ک شوهرت نباشه هی نق بزنه من گذاشتم همون موقع الان دوماهی هست گرفتم ی هفته طول می‌کشه تا یادش بره مخصوصا شبا خیلی سخته هی بیدار میشن

من دخترمو 2 ساله بود گرفتم، خیلیم راحت گرفتم چون تقریبا می‌فهمید، سر پستونکا بریدم گفتم ببین اوخ شده تو هم بزرگ شدی دیگه نباید بخوری و دیگه هم نخورد
اذیتش نکن الان گناه داره چیزی نمی‌فهمه یا از اول بش نمیدادی یا حالا ک دادی صبر کن عجله نکن

من یبار ۹ یا ۱۰ ماهگیش بود گرفتم بعد مادرشوهر خرم هعی داد بهش تا منو میدید میگف اَی این چیه دهنت تِخ کن ، گفتم آره خر خودتی
دیگ نگرفتم تا یکماه پیش تلاش کردم بگیرم ک مصادف شد با اوج درد دندوناش ، دیگ هم به شوهر و مامانم گفتم تا دندوناش کامل در بیاد میدم و دیگ عزم جذب میکنم ک ترک کنه الانم مشتاق نیست برای گرفتنش چون روزها قایم شده و اکثرا شبایی ک بدونم واقعا درد داره بهش میدم ، خونه مامانمم ک بدون پستونک سر میکنه

در طول روز حواسشو پرت کن نره سراغش .شاید یکی دو روز موقع خواب اذیت کنه

عزیزم در طول روز هم میمکه یا فقط شب موقع خواب
آخه دختر منم فقط شبا باید دهنش باشه بخوابه منم میخوام ازش بگیرم میگن به فک آسیب میزنه

بزار بمونه بعد ۱۸ ماهگی یا نزدیک دو سال بگیر کم کم اونم ولی من بچم شدید وابسته بود همون چهار ماهگی اینا گرفتم کولیکش خوب شد

الان اضطراب جدایی داره
پستونک بهش آرامش میده
کاش میذاشتی بعد 18 ماه میگرفتیش

عزیزم کاری به شوهرت ندارم ولی تا دو ساله اینجور یهویی از بچه بگیری بچه همه جوره اذیت میشه

بایدزودترمبگرفتی ازش زیره ۱سال

سوال های مرتبط

مامان طاها و همتا مامان طاها و همتا ۲ سالگی
سلام مامان قشنگاااا
روزتون بخیر

دیشب نوشتم میگم طاها رو از پستونک خوردن شبانه بگیرم و امروز اومدم از روندی که پیش رفته تا الان بهتون بگم ... تا شاید کمکی به ی مامان دیگه باشه 🧡

خب اول اینکه طاها کلا پستونک رو فقط موقع خواب میخورد و اگه نصف شب از دهنش میفتاد و خودش پیداش نمیکرد گریه میکرد تا من برم بزارم پستونک رو دهنش .
اما دیشب ...
انفاقی که افتاد روند خوابوندنش طولانی تر شد ، یعنی همیشه تا شیر میخورد ، پستونک میذاشتم دهنش میخوابید ، اما دیشب معلوم بود دنبال ی چیزیه و کلافه بود ...
با گوشه بالشش بازی کرد ، با شیشه شیرش بازی کرد ، با ملحفه اش بازی کرد و هی میکرد توی دهنش و در میاورد ، هی پا میشد بازی میکرد تا خسته شد و خوابید.
نصف شب هم ی بار بیدار شد نازش کردم خوابید ، بار دوم که بیدار شد با ناز نخوابید ، گذاشتمش روی زمین و کنارش خوابیدم تا خوابش برد ولی تا میخواستم بلندش کنم بیدار میشد ،( این اتفاق قبلنا و گاهی شبا هم میفتاد) برای همین تا صبح کنارش روی زمین خوابیدم.

امروز هم روند خوابوندنش توی ظهر طولانی تر بود ، از ساعت ۱۲:۳۰ بهونه و گریه خواب رو گرفت تا همین الان که خوابید .

خب باید بگم دیشب انقدر تحت تاثیر بودم که از اتاق اومدم بیرون خودم نشستم گریه کردم ، ولی با توجه به مشورتی که گرفته بودم ، هر چی توی سن پایین که معنیه وابستگی رو کمتر متوجه میشن ، زود فراموش میکنند ، حس مالکیت هنوز توشون تقویت نشده این کار انجام میشد بهتر بود و خداروشکر به من نیرویی داد تا استارت این کار رو بزنم. 👇👇