۱۱ پاسخ

اره منم بعضی وقتا اینطوری میشم باورم نمیشه می‌خوام مامان بشم

منم دقیقا همینم همش میترسم از پسش برنیام منم سنم کم نیست ولی نمیدونم یه حس دوگانگی عجیبی دارم

شرایط مشابه منو داری .... ولی خب مادر شدن بنظرم یک مسیر که آلود که نمیتونی بدونی آخرش چی میشه

منم دقیقا به این چیزا فکر میکنم . بعضی وقتا میگم یعنی قراره چی بشه یعنی میتونم بزرگش کنم بعضی وقتا میگم چجوری میخام همی مسولیت یه موجود کوچولو رو به عهده بگیرم که وابسته من هست

وای اره منم همینطور خیلی نگرانم که بتونم از پسش بر بیام یا نه
ولی نباید ناشکری کنیم عزیزم توکل به خدا
خدایی که بچه رو میده قطعا اول تواناییشو به پدر مادر میده

عزیزم ما تا بچمون ب دنیا نیاد نمیتونیم درک کنیم الان حق داری منم از این حسا دارم

عزیزم وقت ازدواج هم همینه ... همش به خودم میگفتم میتونم از پسش بر بیام یا نه... ده سال از ازدواجم میگذره .. زندگیه دیگه ... باید بری جلو و با چیزایی که پیش میاد و یه وقتایی شیرینه یه وقتایی تلخ باید بسازیم... ایشالا که با به دنیا اومدن گل پسرت زندگیت شیرین تر و جذاب تر میشه عزیزم ...

وای من هرروز گریه میکنم افسردگی شدید گرفتم😣😣

عزیزم جسارت نباشه چند سالته .
من ۱۹ حامله شدم ۲۰ پسر اولم دنیا اومد الانم ک تازه شدم ۲۵ پسر دومم تو راهه .
اولش فکر میکردم نمیتونم ولی وقتی دنیا بیاد از همه بیشتر توجه می‌کن قشنگ نگهداری میکنی که اصلا خودتم متوجه نمیشی چطوری بزرگ شد

خودتون آرومین شلوغ نمیشه ب اون صورت

فکرشو بکن چند ماه بعد قراره با صدای یه کوچولو از خواب بیدار شیم کلا یه بهونه ی قشنگیه واسه زندگی😍😍😍

سوال های مرتبط

مامان برکه و محمد مامان برکه و محمد هفته سی‌ودوم بارداری
خیلی از شما دوستای گلم علائمم پرسیدید بخاطر همین گفتم واستون بنویسم چون قبل اینکه جنسیت بفهمم خودمم خیلی دنبال این چیزا بودم

اولین علائمم این بود که فوق العاده هوس شوری میکردم مخصوصا پفک
پاهام یخ میشد با اینکه هوا گرم بود همش احساس میکردم پاهام از سرما گز گز می‌کنه اما بعد هفته ۸ دیگه همش گرمم بود
خیلی تنبل و بی حال و خوابالو شده بودم جوری که نشسته هم چرت میزدم
حالت تهوع تقریبا زیاد داشتم جوری که همه میگفتن دختره
هر چی که می‌دیدم هوس میکردم و باید می‌خوردم ولی سر دخترم اصلا هوس نداشتم
از نون و چایی متنفر بودم
خیلی جوش زدم هم صورتم هم گردن که میگن جوش گردن از هورمون مردونه هست
احساس میکردم خیلی زشت شدم در صورتیکه سر دخترم خوشگل شده بودم
رویش موهای زائد اوایل یکم بیشتر شده بود ولی بعد چند هفته خیلی کم شد
تکرر ادرار نداشتم ولی سر دخترم خیلی تکرر ادرار داشتم
نی نی سمت راستم هست ولی دخترم سمت چپ بود
جفت خلفی
فوق العاده نفس تنگی و ضربان قلب دارم
عدد مام غربالگری هم زیر ۱ بود که مامان های گهواره میگفتن پسره
مامان قند روزهای تلخم مامان قند روزهای تلخم هفته بیست‌وششم بارداری
سلام مامانا میخام درد و دل کنم باهاتون لطفا بعضی ها نیایین جبهه نگیرین همدیگرو درک کنیم میخام باشماها حرف بزنم هم آروم شم هم اینکه نظر تون بپرسم من ازدواج اول چند ساله جدا شدم بعد یه پسر دارم که شوهر سابقم اونو برد و بهم نداد خیلی دوندگی کردم برد و نیاورد خیلی اذیت شدم هنوز که هنوزه نتونستم کنار بیام بعد چهار سال که ندیدمش غمگین ترین افسرده ترین آدم هستم دوباره ازدواج کردم شوهرم الان از ازدواج قبلیش دوتا دختر داره خیلی عشق پسر داشت منم بعد یکسالونیک رفتم زیر نظر دکتر برا ای و ای تعیین جنسیت بار اول مثبت شدم با اینکه فکر نمی‌کردم بشه چون دوازده سال از بارداری اولم گذشته بود ولی خداروشکر مثبت شدم خیلی نذر کردم دعا کردم خدا بهم پسر بده هم شوهرم عاشق پسره هم من از خدا خاستم بهم پسر بده که جای اون پسرم رو پر کنه غم نخورم دگ اشک نریزم دگ دلم داره میترکهه از دوریش گفتم بشه همه کسم پسرم همدمم رفتم آنتی گفت احتمال دختر گفتم تا انومالی شاید خدا نظر کرد اشتباه شد ولی انومالی هم گفت دختر من دختر ندارم ولی شوهرم دختر داشت خیلی اشک ریخت و غصه خورد همش میگه من از خدا خالصانه خاستم با دل شکسته بهم نداد آخه من دوتا دختر شوهرم هستن با این میشه سومی گفتم پسر بشه خدارو شکر میکنم دیگه نمیارم الان بعد از یه مدت که گذشت شوهرم میگه یکی دوسال دیگه برو ای وی اف برا پسر فکرشو‌میکنم خیلی راه سختیه و با بچه کوچیکه آیا شدنی هست آیا برم هزینه کنم همونی که میخام میشه خیلی حالم یه جوریه نمی‌دونم چکار کنم با اینکه دختر هم دوست داره بازم میگه خداروشکر سالمه ولی نمی‌دونم چرا اینقدر عاشق پسره اصلا هم برای نسل و پشت و اینا نیست دوست داره همجنس خودش رو داشته باشه
مامان نون خامه ای🩵🍼 مامان نون خامه ای🩵🍼 هفته بیست‌وچهارم بارداری
سلام به مامانای گل
لطفا بدون قضاوت و بدون اینکه حس بدی بهم القاکنید ب کسایی که این حس رو تجربه کردند منو راهنمایی کنید
من مامان یه پسر شدم ،من هیچ وقت نمیتونستم با بچه پسر ارتباط بگیرم یا ذوقشون رو بکنم همیشه تو رویام مامان یه دختر بودم ،ارزوم داشتن دختر بود حتی قبل بارداری هروقت جایی وسیله یا لباس دخترونه میدیدم که دلم ضعف میرفت براش میخریدم به امید دختر دار شدنم ،همیشه از پسردار شدن و بزرگ کردن پسر میترسیدم و احساس میکنم بزرگ کردن پسر خیلی سخته
این بارداری اولمه نمدونم چرا حس استرس و ترس دارم نسبت به آینده اش ،
اصلا نمدونم بزرگ کردنش چه جوریه ؟ چه جوری باید ارتباط باهاش بگیرم
بعضی وقتا که میبینم اینجا اینقدر بعضی ها قربون صدقه میرن من این مدلی نیستم وحس عذاب وجدان دارم که نکنه از الان دارم کم کاری میکنم ولی نمدونم چرا الانم که تو دلمه نمیدونم چی بهش بگم
خیلی فکر و خیال دارم و کلی سوال تو ذهنمه که نکنه بعدا فلان طور بشه و کلی سوال که من هیچ جوابی براش ندارم
میشه مامانی پسر دار بیان از تجربه هاشون بگند