۳ پاسخ

خوب خدا رو شکر که مهوین خانم خوشش اومده 😍😍😍

خدا رو شکر❤💋
چه خوبه که خونه بازی میبرین🌹❤

آدرسش کجاست عزیزم؟

سوال های مرتبط

مامان آقا نویان مامان آقا نویان ۲ سالگی
سلام. وقت همگی بخیر. چهل و هشت ساعته که بدترین روزای مادریمو گذروندم. پسر من به خاطر الرژییش از ۹ تا ۱۵ ماهگیش اسهال بود‌. اون وسطا مثلا یه هفته خوب می شد و دوباره از نو. نهایت روزی هفت هشت بار. دو روزه نمی دونم از کجا بچه م ویرووسی شده. جالبه تا سر کوچه هم نرفیم سه چهار روزه. تو خونه بودیم. فقط باباش می رفت سر کار و برمی گشت که فقط احتمال انتقال از باباشو می دیم. روز و شبمون یکی شده. بچه م انقد این دو روز گریه کرده و ترسیده نمی دونم خوب بشه از ذهنش میره یا نه‌. از پوشک کردن می ترسه، از شسته شدن می ترسه، از حموم و دستشویی می ترسه، هر نیم ساعت یه ساعت اسهاله، و وقتی پوشکش کثیف می شه خودشو مثل چوب خشک می کنه و جیغ می زنه، دو روزه بازی نمی کنه. دو روزه انقد پاش سوخته که حتی نتونسته بشینه، از پماد و پماد زدن می ترسه، بازی و خنده فایده نداره. با اینکه معمولا خیلی کم پیش میومد با گوشی بخوایم گریه شو استپ کنیم، دو روزه فقط با گوشی یه لحظه ساکته. دو روزه آب، غذا و شیر نمی خوره. به زور دو دفعه تو خواب شیر می دم که بازم بعد خوردنش اسهال می شه و دوباره داستان ها شروع می شه. الهی که هیچ بچه ای تو دنیا مریض نشه، الهی که پدر و مادرا همیشه خنده بچه هاشونپ ببینن. من قوی نیستم در برابر این همه درد بچه م. وقتی شکمشو فشار می ده و می گه مامانی درد، قلبم هزارتیکه می شه. از خدا می خوام الان که بخوابه و بیدار بشه دیگه تموم شده باشه همه چی. بچه م بتونه بخنده، بازی کنه، آب بخوره. خیلی سخت گذشت خدا کنه به خیر بگذره🥺😭😭😭
مامان دردونه 💕💕 مامان دردونه 💕💕 ۲ سالگی
سلام شب مامانی گل بخیر
امشب ی موضوعی واسم پیش اومد که می‌خوام واستون تعریف کنم و هر کسی می‌تونه نسبت به اعتقادات قلبی و دینی خودش برداشت کنه ولی واسه من هنوز جای تعجبی که چی شد که این اتفاق افتاد....امروز ی مجلس روضه دعوت بودم و توی این مجلس چون سالها قبل حاجت گرفته بودم ی نذر کوچیک میدادم ولی امسال ی حاجت داشتم که منتظر بودم برآورده بشه و بخاطر این گفتم نذر رو نمی‌برم و درصورت حاجت روایی سال بعد دوباره ادا کنم.وقتی داشتم تو مسیر میرفتم واسه روضه دخترم تو حین حرکت ماشین پستونکش رو احساس کردم از ماشین انداخت بیرون و مدام می‌گفت مامان می.زدیم‌کنار و کل ماشین رو گشتیم و مسیر و دوباره تا جایی که احساس کردم صدای پرت شدن ی چیزی اومد برگشتیم و هیچی نبود. کل ماشین و وسایل دخترم رو گشتم بازم هیچی نبود و به اجبار به خاطر اینکه دخترم اذیت نشه رفتم مغازه و پستونک خریدم و چهارصد و پنجاه کارت کشیدم همین حین که ناراحت بودم که دستم این ماه یکم خالی بود حتما بخاطر اینکه نذر رو ندادم این اتفاق افتاد و خلاصه اینکه تا رسیدم روضه نیم ساعت بود مجلس شروع شده بود و دیر رسیدم و همش تو فکر بودم تا اینکه یهو دخترم ساعت یک شب رفت سراغ ساک لباسی که باهام بودو دیدم گفت می و گفتم می می (پستونک جدید)رو‌میزه ولی دخترم دست کرد تو ساک و پستنونکی که از ماشین انداخته بود بیرون رو از ساک کشید بیرون...و‌خودمو شوهرم نگاهممون خشک شد که این پستونک از کجا اینجا سر درآورد در صورتی که موقعی که دخترم پستونک رو انداخت از شیشه ماشین بیرون این ساک بسته شده و عقب ماشین بود....🥹🥹🥹🥹🥹
مامان رهام جون وتودلی مامان رهام جون وتودلی ۲ سالگی
#تجربه از شیر گرفتن
سلام مامانا خواستم از تجربه خودم براتون بگم
من ۱۹م تصمیم گرفتم که رهام جون رو از شیر بگیرم خیلی وابسته بود حتما باید زیر سینه می خوابید یعنی مثل پستونک همیشه باید می خورد دائم دنبالم بود و گریه میکرد
بلاخره روز اول صبحانه ونهار وشام بهش دادم خیلی بیقرار بود و همش بهانه می‌گرفت ولی من براش خوراکی می آوردم و باهاش بازی می‌کرد یعنی یه جوری
حرف حرف خودش بود کلافه بودم ولی جانزدم و ادامه دادم
دوروز همین روال بود
روز سوم وچهارم شیر صبحانه قطع کردم
روز پنجم شیر نهار ولی همچنان شیر شب رو می خورد فقط نهار وصبحانه نبود
خلاصه
روز هفتم شیر شب که می خواست بخوابه ولی وقتی خواب بود می‌خورد
و اصلا بهانه نمی‌گرفت یعنی اون پسری که روز اول بود به کلی فرق کرد بود دیگه شیر روز فراموش کرد بود
و امروز که روز دهم هست شیر شب قطع شد
تو خواب چند باری بیدارشد ولی من بغلش کردم و بهش آب دادم و براس لالایی خوندم و خدارو شکر خوابید
خواستم بگم شاید اولش خیلی مترسیدم ولی اینجوری بچم بیشتر همکاری کرد تا اینکه یک دفعه قطع میکرد شیر
اینم تجربه من
فقط مامانا مهربون تواین ۱۰ روز به من انگاری ۱۰۰سال گذشت خواهش وقتی خواستین از شیر بگیرن بیشتر بهشون توجه کنید اینجوری کم تر اذیت میشن بچه ها
موفق باشید