۱۳ پاسخ

منم همینجوری شدم مخصوصا ک ازشون دورم هر بار که میان خونمون یا میرم خونشون موقع جدایی ازشون گریم میگیره
خواهرم میگه اجی تو از وقتی حامله شدی مهربونتر شدی
اینم ک نمیتونم کاری واسشون کنم و اونا هنوز بعد دو سال دارن برام سنگ تموم میزارن خیلی اذیتم میکنه

وای چقدر منییییی منمممم اینطوری شدم وااای خصوصا از وقتی دارم مامان میشم بدترررر شدممم

اونموقع که میخاستم عروسی کنم گفتم یه باری از رو دوششون برمیدارم کمکشون میکنم حتی واسه خواهر کوچیکم هرچی میخاد میگیرم ن که بابام و داداشم نگیرن میگیرن اما دستشون خالیه نمیتونن دیگ بیشتر از این
الان هزار برابر بیشتر بار زندگی من رو دوششونه و من هیچکاری از دستم برنمیاد 😢

منم همینجوری شدم🤐🤦‍♂️

وای من که شبا خواب ندارم با این فکرام

وای منم همینجوریم الکی بعضی موقع بغض میاد سراغم هنو بذار بچه به دنیا بیاد خدایی نکرده یه سرماخورده بشه میترکی چرا که میدونی بچه مریض شه چقد مادر وپدر به هم میریزن

من خودم با خودم میگم هیچ کس تو دنیا مثل من نیست، که انقدر به پدر و مادرش وابسته باشه

من برای آروم شدنم انقدددر گریه میکنم
پسرمم تکون‌میخوره متوجه میشه،
چون ب جز گریه چاره ایی ندارم
اصلا هم تو گریه کردنام بهشون زنگ نمیزنم چون اونا دیگه پیرن و میترسن اتفاقی شاید افتاده باشه

من پریشب انقدر گریه کردم
گفتم خدایا یادش بخیر، با مامانم میرفتم بازار مثلا میگفتم زود باش بریم شب شد یا مثلا چیزای دیگه.
یا میگم بابام می اومد از سرکار براش چای می اوردم،
الان دارم گریه میکنم
گاهی اوقات فقط قرآن آرومم میکنه
اونا تهرانن من شهرستان.......
حاضرم خدا از عمر من بزاره رو عمر اونا. ولی خار ب دستشون نره

منم اینجوهی بهشون زنگ میزنم 😔

منم کاملا اینجوریم🥲

منم با بابام اینجوریم،عذاب وجدان نه زیاد،همش با خودم میگم تا خونه بودم از وجودش استفاده نکردم بغلش نکردم بوش نکردم،بیا الانم که اینارو نوشتم گریم گرفت😢

خونسرد باش نفس عمیق بکش😐😐🤝🏻

سوال های مرتبط