۸ پاسخ

۵
.اخرش دوباره بی حسی کمر شدم اینبار دکتره خبره اومد یه بار زد بی حس شدم ..تا یک زچروز نی نی مو ندیدم روز بعد تونستم به زور راه برم سرگیجه شذید داشتم و کل شب تا صبح درد داشتم...اخرش خودم بستری بودم تا ۲روز و نی نی ام تا۳روز بستری بود و بعدش اومدیم خونه بالاخره.. ولی بخیه هام خیلی درد میکنن وقتی میشینم و اوایل یوزش شدید داشتن...ولی داغونم کردند
.. امیدوارم برا هیچکی پیش نیاد..ولی دعا کنید دیگه منو نی نی حالمون خوب بشه و دیگه نی نی مریض نشه...
البته به خاطر این مشکل لگنچه دیگه دفعه بعد طبیعی نمیرم دیگه🫡

پارت ۴
..بعد از بدشانسی من گفته بودم اپی میخوایید بزنید اگه شد نزنید اگه لازم بود بزنید که ماما به دکترم که گفته بوده برش بزنید گفته خانم دکتر خودش گفته برش بزنید و از بخت بد پاره شد پرینه و اونا برش رو نزدنن و ۴_۴۰ نی نی دنیا اومد اما حالش خوب نبود همه ریختن سرش و بدو بدو و اخرش رفت nicuمن در حال گریه برا نی نی و از اونور بعد یه ساعت اومدن سراغ من با گندی که ماما زده بود تا بالا جر خورده بودم از داخل.. شروع کرد دوختن و چون بالا بود اینقد جریه کردم سر بخیه که دیگه گفتن نمیتونن دوباره داشتن بخیه رو باز میکزدن که گفتم باز نکنید تو اتاق عمل باز کنید و اخرش بردنم اتاق عمل بخیه ها رو زدن و همه خانوادم نصف عمر شدن.

پارت ۳
..ماما توپ اورد گفت بپر بپر شروع کن که زودتر باز شی..یچمنم شروع کردم با تنفس و بپر یه دفعه بعد یه ساعت اومد گفت شدی۶سلنت خوب دوباره بعد نیم ساعت شدم ۸سانت و دردام خیلی شدید شد و حدود ساعت ۴عصر شدم۹و نزدیک زایمان بوذ گفت زور بده هر جور راحتی یا بشین رو دو پا یا بخواب منم هی زور میزدم شدیدا دردناک بود درداش بعدش واقعا با هر انقباض میگفت زور خوب بده که نمیتونستم زور به کف لگن بدم ..سر بچه معلوم بود اما زورام کافی نبود و یه ماما اومد رو شکمم زور میداد کمک کنه.

پارت دو
.کم کم دردام خیلی زیاد شد که گفتن بب حسی مبخپای اولش گفته بودم نه اخرش نتونستم تحمل کنم گفتم بیایین بزنیم ۸-۹بار سوزن زدن برای بی حسی کمر که دفعه ۹ام بیهوشی خنگ تونست بزنه هی میگفت به خاطر وزنته و فلان..بگذرد این و من بد شانس باید تا۱۰سانت بی حسی میموند شانس من بعد۲۰دقیقه بی حسی پرید و فقط خارشش برام موند..بعدش دردام مجدد شروع شد و مجبور بودم تحمل کنم چون دیگه بی حسی دوبار نمیزدن ..هی تکنیک تنفسی گهگاهی که غیر قابل تحمل میشد صدایی میدادم و باز میومد میرفت تا ساعت۲ظهر همچنان ۴سانت بیشتر نشده بودم و پیشرفت نداشت

قدم نورسیده مبارک باشه عزیزم
یعنی پرینت پاره شد؟؟؟؟

پزشک عمومی هستین؟

اپیدورال زد دردات کم شد ؟

وای خدابعضیاتاادم نکشن ول‌کن نیستن وقتی طرف نمیتونه طبیعی بیاره خب همون اول سزارین کنید

سوال های مرتبط

مامان تیام مامان تیام ۴ ماهگی
منم اومدم از تجربه زایمانم براتون بگم
روز یکشنبه ساعت 6عصر دردام شروع شد ولی خیلی خفیف در حد حس کردن بود زنگ دکترم زدم گفت درد زایمان هست وقتی زیاد تر شد بیا بیمارستان
ساعت حدود 3 بود رفتم بیمارستان ولی دردم همچنان خفیف بود بیمارستان گفت بستری نمیکنم دکترم از عمد کیسه آب ترکوند گفت این کیسه آبش ترکیده باید بستری بشه،دیگه منو با دوسانت بستری کردن تا ساعت 9ونیم دردام هنوزم میشد تحمل کرد از ساعت9و نیم صبح دردام بیشتر شد تا دوازده و بیست و پنج دقیقه که بچه دنیا اومد ،فوق العاده درد کشیدم خیلیییی زایمان سختی داشتم ماما همراه داشتم باهام ورزش میکردن ولی بخوام از تجربم بگم دیگه فکر بچه گذاشتم کنار بخاطر خاطره زایمان برام دو شبه شده کابوس ,شوهرم و مامانم تموم لحظه ها کنارم بودن با درد کشیدنای من گریه میکردن بچم هم وقتی دنیا اومد گفتن یکم سخت نفس می‌کشه یک شب بستری شد و امروز ظهر مرخصش کردم و صحیح و سالم الان کنارم خوابه سوالی داشتین بپرسین ازم
مامان گندم🧚‍♀️👼 مامان گندم🧚‍♀️👼 ۴ ماهگی
مرخص شدم و شد شنبه ۹ تیر آقا ما ۷ صبح رفتیم بیمارستان شوهرم کارای بستری رو انجام داد و پرونده تشکیل داد منو بستری کردن خلاصه تا کارام انجام شد ساعت شد ۱۰ صبح بهم امپول فشار زدن نیم ساعت بعدش دردام شروع شد هی می‌گرفت ول میکرد دستگاه گذاشته بودن واسه چک کردن انقباض هام و قلب بچه خلاصه درد داشتم تا ساعت شد ۵ عصر سِرُم رو قطع کردن دکتر گفت یه سرم معمولی بزنید بهش تا بلند شه ورزش کنه وقتی سرم قطع کردن دردام هم قطع شد چون هنوز وقتش نبود یه یک ساعتی من ورزش کردم باز برام سرم فشار شروع کردن باز نیم ساعت بعدش دردام شروع شد تا ۱۲ شب چند بار هم معاینه کردن ۲سانت بودم و سر بچه پایین نیومده بود گذشت ساعت شد ۱۲ شب سرم رو قطع کردن باز دردام قطع شد گفتن بخواب باز صبح سرم رو شروع کنیم خلاصه گفتن میخای خانواده ات رو ببینی میتونی بری رفتم پشت در مامانم بود با شوهرم دیدمشون یکم باهاشون حرف زدم رفتم خوابیدم شد یکشنبه ساعت صبح باز سرم فشار رو شروع کردن باز دردام شروع شد ساعت ۹ قطع کردن دردام قطع بلند شدم ورزش کردم واینا اینم بگم از رو شنبه من چیزی نخوردم نمیزاشتن چیزی بخورم فقط اب خلاصه دکتر اومد معاینه کرد دیدن همون ۲سانته پیشرفت نداشتم دکتر گفت اینجوری نمیشه واسه بچه خطرناکه ضربان قلب هم نامنظمه گفت میخام کیسه آب رو بزنم خلاصه کیسه آب رو پاره کرد یکم درد داشت باز گفت سرم فشار رو شروع کنید باز شروع کردن تا اینجا ۴ تا امپول فشار بهم زدن وقتی زدن دیگه رو بدنم جواب نمی‌داد ساعت ۱۰ونیم بود دردام شروع شد دردای واقعی خلاصه ساعت شد ۱ ظهر دردام بیشتر شد معاینه کردن شده بودم ۳سانت گفتن بلند شو ورزش کن و اینا تا باز امپول فشار شروع کنیم