۸ پاسخ

من مهندس معمارم یه شرکت معتبر و خفن کار میکردم همش پروژه داشتیم همش طراحی میکردم الان دیگه از بیکاری چرخ خیاطی گذاشتم کارای هنری می‌دوزم پسرم یک لحظه ازم جدا نمیشه تا مهر که بزارمش مهد ببینم چی پیش میاد برام شاید بتونم برگردم شرکت

منممم اما الان خیلییییی خیلیییی راضیم

‌منم نه سال رفتم بهزیستی مددکار بودم ولی به خاطر دخترم دیگه نرفتم ....

من
با سابقه ۱۴ سال تدریس تو دانشگاه با مدرک دکتری کامپیوتر نشستم خونه . از شنبه صبح تا غروب پنج شنبه همیشه کلاس داشتم چندین و چند بار استاد نمونه شدم الان فقط بخاطر دخترم حفظ ظاهر میکنم از درون افسرده ام

من عزیزم خیلی پشیمونم نرفتم سرکار

یچت بزرگ شده دیگ سال بعدهم میره پیش بنظرم برو جون واقعامثل من درگیرشی معلومه

منم ذهنم درگیره

من بودم ، باید درگیر روزمرگی نشی ، من واقعا جایی و کس مطمئن برای بچه ام پیدا نکردم ، البته درسم خواستم ادامه بدم ،

سوال های مرتبط