تجربه زایمان طبیعی
من از ۱۱ درد داشتم محل نزاشتم گفتم اینا طبیعیه شبش ایقد پیاده روی کردم بعدش اومدم خونه خوابیدم صبح پاشدم یهو یه درد شدیدی گرفتم که نمیتونستم نفس بکشم دیگ زنگ زدم شوهرم که از سرکار کار بیاد رفتم دوش آب گرم گرفتم دردام هی داشت شدید میشود بیمارستان هم تا خونمون یک ساعت فاصله داشت همش میگفتم بچه تو راه دنیا نیاد😂
دیگ شوهرم اومد رفتیم بیمارستان معاینه که کردن کیسه آبم کلا پاره شد و دهانه رحمم ۴ سانت باز شده بود بهم گفتن برو یک ساعت دیگ بیا منم دردام شدید بود رفتم یکم پیاده روی کردم زنگ زدم ماما همراه اومد دیگ رفتم بستری شدم دیگ ماما همراه شروع کردیم به ورزش کردن خیلی درد داشتم ولی به زور ورزش میکردم دوتا سوزن فشار زدن ساعت ۲ ظهر بستری شدم ساعت ۱۲ شب دهانه رحمم ۹ سانت باز شد رفتم اتاق زایمان و نیم ساعته پسرمو گذاشتن توی بغلم قشنگ ترین حس دنیا بود🥹♥️

۷ پاسخ

مبارکت باشه گلم
برای ما ها هم دعا کن

پس من چی بگم
ازساعت 2چهل وپنج دقیقه ی صبح دردام شروع شدن ساعت 4ونیم رفتم سمت بیمارستان تاساعت6صبح بستری شدم وسرم وایناوصل کردن تا12ظهردردمیکشیدم دهانه رحمم هی بازمیشدبعدش میومدن دوباره میدیدن یکی دوسانت بسته شده
ساعت 12ظهرکیسه ابموخودشون پاره کردن تاساعت4و15دقیقه دردکشیدم دوباره که رحمم شد6سانت
بعدش بابدبختی زایمان کردم

مهربونم چند هفته بودی نی نی دنیا اومد؟

خیلی طول کشیده پس اذیت شدی

تا دوازده شب درد کشیدی اونم با ماما همراه من پنج ساعت درد کشیدم

مبارکه
😍😍👌
یه سوال درد داشتی اپیدورال نگفتی بزنن؟

مبارک باشه عزیزم 😍 انشاالله دامادش کنی

مقالات مرتبط

آیا بخیه زدن در زایمان طبیعی درد دارد
آیا بخیه زدن در زایمان طبیعی درد دارد؟
بهترین ورزش بعد از زایمان
بهترین ورزش بعد از زایمان چیست؟
مراقبت از بخیه زایمان طبیعی
مراقبت‌های لازم از بخیه زایمان طبیعی
زمان بستن شکم‌بند بعد از سزارین
زمان بستن شکم‌بند بعد از سزارین

سوال های مرتبط

مامان فندق کوچولو مامان فندق کوچولو ۱ ماهگی
پارت سوم زایمان طبیعی
از ۴ سانت ماما همرام اومد پیشم و بعد از اون پارگی کیسه آب هم دردام زیاد و منظم شد و داشت زودتر دهانه ی رحمم باز میشد
ساعت ۶ صبح من ۴ سانت بود با اون آمپول فشار و پارگی کیسه آب به عرض یک ساعت شدم ۷ سانت و نیم (که درخواست بی دردی کردم و تزریق شد اما خب باز هم درد رو حس میکردم و زور میزدم )
که با دوتا ورزش سجده و قر کمر فول شدم و رفتم رو تخت زایمان ، و با دوتا زور محکم پسرم ساعت ۸ و نیم صبح جمعه به دنیا اومد😍😍😍😍🥺
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان مهراد مامان مهراد روزهای ابتدایی تولد
سه روزه طبیعی زایمان کردم
شنبه ساعت هفت صبح که از خواب بیدار شدم رفتم سرویس خونریزی کردم اماده شدم و رفتم بیمارستان دهانه رحمم دوسانت باز شده بود ولی بستری نمیکردن گفتن برو زیر دوش اب گرم و راه برو ساعت ده بیا ساعت ده رفتم هنوز تغییری نکرده بود گفت عصر بیا دیگه امدم خونه و درد داشتم و راه میرفتم ساعتای چهار عصررفتم دهانه رحمم ازدوسانت بع سه سانت باز شده بود ماما گفت میخوای کمکت کنم گفتم اره گفت تو زور بزن بعد دو سانتم اون باز کرد شدم پنج سانت ماما گفت یک ساعت راه برو که بعد بستریت کنم ساعتای شیش عصر بستریم کردن بعد دکتر امد کیسه اب و پاره کرد از اون جا دردام خیلی خیلی زیاد شد دهانه رحمم ب هشت سانت رسید باز ماما گفت بیام کمکت کنم فک کردم مث اون دفعه دردی چیزی نداره تا امد دستشو روی شکمم فشار میداد و اونجا روهم محکم فشار میداد نفسم بند امده بود نتونستم بزارم ادامه بدم. باز خیلی درد داشتم دیگه گفتم دوباره بیاد دیگه فول شدم و باید زور میزدم ساعت هشت و خورده شده بود دیگه زور زدم و ساعت یه ربع به نه بردن منو اتاق زایمان ساعت نه دیگه زایمان کردم
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان عطرین دخملیم مامان عطرین دخملیم ۱ ماهگی
ادامه پارت دوم .هفت صبح بستری شدم معاینه کرد گفت دو نیم سانت ی سرم وصل کرد دردام یکم بیشتر شد یه ربع به ۱۱ کیسه آبم و ماما زد توپ داد یه ساعت با توپ ورزش کردم دردام خیلی شدید میشد درخواست اپیدورال کردم نزدن معاینه کردن گفتن تا پنج سانتی دیگ دوباره معاینه کرد ۸ سانت بودم دیگ بی حسی نزدن ولی با دردای وحشتناک خیلی شدید تحمل کردم موقع زایمان خیلی با اینکه دردم شدید بود تا توان داشتم زور زدم ساعت ۲ بچه به دنیا اومد
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان مهیار🤎🧸 مامان مهیار🤎🧸 ۲ ماهگی
سلام خانوما اومدم تجربه زایمانم رو براتون بزارم

من ۴۰ هفتم بود هنوز زایمان نکرده بودم همون روز ک ۴۰ هفته شدم رفتم پیاده روی فقط ۲ ساعت پیاده روی کردی بعداز ظهرم رفتم پیاده روی ۱ ساعت بعد شبش درد داشتم خیلی خیلی کم بود اینقد کم بود ک خوابیدم تا صب بعد صبح ساعت ۶ ونیم بیدار شدم برا همسرم چایی دم کنم دیدم دارم هی خیس میشم بعدش تا ساعت ۸ صبر کردم دیگ ساعت ۸ رفتم بیمارستان معاینه کرد گفت فعلن ک خیس نیستی بزار تست بزنم تست ک زد گفت اره کیسه ابش نشتی دارع دیگ من رو بستری کردن بخاطر نشتی کیسه اب بعدش گفت چون ک نشتی داشته خود ب خود پیشرفت میکته وقتی ک اولین معاینه رو کرد ۲ سانت بودم دیگ ساعت ۹ شد بعد ۱ ساعت دیدن هیچ پیشرفتی نداشتم امپول فشار زدن من دیگ از ساعت ۱۲ دردام شروع شد ولی قابل تحمل بود ساعت ۳ کیسه ابمو پاره کردن دیگ ساعت ۶و نیم عصر بود هنو تازه ۳ سانت بودم مامام اومد هی ورزشم میداد ساعت ۸ ۴ سانت شدم بعد ۴سانت دردام زیاد شد فقط ورزش میکردم هی اسکات عمیق میزدم دیگ ساعتای ۹ونیم بود گفت ۵ چقد دیر پیشرفت میکنی چهار نفر زایمان کردن تو هنوز زایمان نکردی بعدش پیشرفتم زیاد شد ساعت ۱۱ ۷سانت بودم ۱۲ ۸سانت دیگ ساعتا ۱ونیم بود ک من فول شدم بردنم رو تخت زایمان ۳ تازور زدم اقا مهیارم رو گذاشتن رو سینم🥹😍و بگم مامام خیلی خوب بود هی ک میدید دردام خیلی شد میبردم دوش اب گرم اروم میشد دردم
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان اسرا مامان اسرا روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی ۲

دیگه صبحانه خوردم کارام کردم و حدودی ساعت ۲ شد بیمارستان نزدیک خونمون گفتم بریم یه چک کنن که موقش هست یا نه رفتن بیمارستان همانا و گفتن باید بستری بشم حدود ساعت ۴ معاینه شدم یک سانت بودم و دردهام قابل تحمل بود ساعت ۵ بود دیگه رفتم اتاق زایمان و امپول فشار زدن بهم دردها بیشتر شد و با فاصله کمتر معاینه شدم دو سانت شدم همسرم تو اتاق ldr کلا کنارم بود ماما ورزش داد و شروع کردم ورزش کردن فاصله ای که دردهام میگرفتم واقعا زانوهام شل میشد نمیتونستم حتی رو پا وایسم
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان آریا کوچولو🩵 مامان آریا کوچولو🩵 ۱ ماهگی
اینم تجربه زایمان طبیعی من اگ کسی می‌ترسه نخونه:
یکشنبه ظهر رفتم پیش دکترم معاینه ام کرد بعد از اون کمر درد گرفتم تا شب درد داشتم زیاد جدی نگرفتم فک کردم بخاطر معاینه اس شب تا صبح خوابم نبرد صبح رفتم دوش گرفتم دیدم باز ادامه داره ب علاوه ترشح ژله ای خونی داشتم خلاصه نزدیکای دوازده ظهر بود دیگ با شوهرم رفتیم بیمارستان معاینه کردن گفتن دو سانت افتصاحی سر بچه تا دهانه زیاد فاصله داره...ان اس تی گرفتن گفتن انقباض داری برو شیاف گل مغربی بگیر برات بزاریم... تا رفتیم گرفتیم و برگشتیم دمه در بیمارستان یهو حس کردم ادرارم ریخت فهمیدم کیسه آبه ...خلاصه رفتم باز معاینه... ساعت ۳ ظهر بستری شدم دیگ رفتم تو اتاق مخصوص لباس پوشیدم زنگ زدم مامانم ک بیاد ماماهمراهمم گفت ۴ سانت بشی میام
مامان محیاسادات مامان محیاسادات ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
#پارت ۲
وقتی گفت بستری شو اولش گفتم بستری نمیشم برم خونه با درد بیشتر و بیشتر باز بشم بیام که نزاشتن گفت چون بچه دومته نمیشه ممکن بری توراه یا توخونه یهو باز بشی زایمان کنی دیگ منم ترسیدم و رفتیم برا بستری اومدم رفتم دخترمو دیدم و رفتم عصاره اسطوخودوس بگیرم صب ساعت ۸بود عطاریا بسته بودن دیگ تا اومدم ۱۰شد بستری شدم و ۱۱ امپکل فشار و شروع کردن با دستگاه و سرم یه امپولم به پام زدن و دردام بیشتر شد و منظم تر شد هر ۵دیقه میگرفت ولی خیلی قابل تحمل بودتا ساعت ۱۲ کیسه ابمو زدن تقریبا زیاد دردی نداشتم دیگ رفته رفته دردام بیشتر شد در حین دردا توپ و حرکت پله دادن ک ورزش کنم ورزشارو انجام میدادم و راه میرفتم مرتب دستشویی میرفتم تخلیه میکردم
دیگ تا ساعت ۲دیگ دردام قابل تحمل نبود زنگ زدم ماما همراه گرفتم بعد اومدن با یه شلنگ اب نمک زد مقعد برا تخلیه روده ها و یکم راه رفتم و رفتم دستشویی گلاب ب روتون احساس دلپیچه و اسهال داشتم روده هام تخلیه شد و ماما ساعت ۳ اومد کمکم کرد ورزش کردیم و ماساژم داد
دیگ دردا شدید شد تحمل نداشتم به هر دردی جیغ میزدم معاینه شدم ۸سانت بودم و سجده شدم که سرش اومد زور بهم اومد حس میکردم بچه الان میفته بردنم تو اتاق زایمان و دیگ متوجه نشدم برش زد یا ن ولی بخیه خوردنو متوجه شدم سوزن رد میشد و دیگ بچه رو گزاشتن رو شکمم و بردن خشک کردن و دستبند زدن
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان بنیامین مامان بنیامین ۲ ماهگی
تجربه زایمانم

ساعت9شب بود درد داشتم شکمم صفت میشد
با مادرشوهرم رفتم بیمارستان شوهرم رفته بود مسافرت کاری معاینه شدم 1سانت باز بودم نوار قلب گرفتن درد داشتم گفتن برو ساعت1شب بیا ورزش کن پیاده روی کن پله برو ببینیم دهانه رحمت باز میشه رفتم همون تو سالن راه رفتم پله رفتم ساعت1شد رفتم گفت شده1سانت نیم بستری کنمت یا میری خونه درد بکشی ورزش کنی گفتم نه بستری کن
بستری شدم
تو زایشگاه صدا میومد جیق جیق ترسیدم خیلی گریه میکردم شوهرمم نبود گوشیم نداشتم زنگ بزنم باهاش حرف بزنم
خوابیدم هعی میومدن معاینه میکردن دکتر امد گفت کمکت میکنم زایمان کنی
بد صبحانه دردام زیاد شد هعی میگفتم درد دارم ساعت5عصر دهانه رحمم شد4گفتم من نمیتثنم تحمل کنم بگید شوهرم بیاد امضا بده من برم سزارین
میگفت نمیشه
ساعت6زدن کیسه ابم پاره شد گفت نشتی داشتی با ترشحات میومد
دردام دیگ خیلی شد گفتم نمیتونم تحمل کنم
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان هلن مامان هلن ۱ ماهگی
تجربه زایمان من پارت یک

نگا من یه سری درد داشتم با یه سانت دهانه رحم رفتم بیمارستان بستری شدم که دردام متوقف کنن بعد دوروز اونجا بودم یعنی از پنج شنبه شب تا شنبه ظهر که مرخص شدم بعد شنبه شب دوتا دل درد شدید گرفتم خوب شد خوابیدم ساعت ۵صبح کیسه ابم پوکید و رفتیم بیمارستان شده بودم ۲:۵ سانت با سوزن فشار و... ورزش رو توپ هی درداش بیشتر شد دکترم ۱۱:۳۰اومد شده بودم ۴سانت همسرم هم اومد پیشم بعد که ۸ساننت شد رفت
بعد سریع بردنم تخت زایمان. به قد دنیا. زور زدم تا به دنیا اومد
اما یچی بگم که دکتر با دست کلی پرینه و واژن و.. ماساژ داد باز. کرد که بچه زود بیاد دهانه رحم باز. شه زود. تر بخیه نخورم و... اما دردم داشت
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان نیلدا مامان نیلدا روزهای ابتدایی تولد
پارت ۱ زایمان طبیعی
من سی و نه هفته و چهار روز بودم ولی معاینه و هیچی نشده بودم از سی هفته ورزش و یوگا و پیاده روی و رابطه و کلا چیزایی ک ماما همراهم گفته بود انجام دادم ولی درد نداشتم دو شب پیش ساعت یک و نیم شب یهو کیسه ابم پاره شد تا رفتم بیمارستان پذیرش شدم شد ساعت سه ک یک سانت بودم و بستری شدم رفتم تو بخش درد هیچی نداشتم تا ساعتای چهار و نیم کم کم دردام شروع شد ولی قابل تحمل و اصلا هیچی نمی‌فهمیدم مث پریودی و نرم خیلی کم دیگ تا شیش شدم چهار سانت ک ماما همراه و گاز بی دردی و درخواست کردم من اپیدورال میخواستم ولی گفتن اول گاز باشه اگ اثر نکرد بعد آمپول ک من بعد چندتا نفس کلا خوابیدم و متوجه نشدم ...
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان فندوق مامان فندوق ۲ ماهگی
تجربه ی من از زایمان طبیعی
ساعت ۶ بود بیدار شدم رفتم سرویس بهداشتی ازم آب اومد یک دفعه شک‌کردم کیسه ابم باشه رفتم حموم یه زور زدم دیدم ک بله کیسه آبمه
ساعت ۷ و نیم رسیدم بیمارستان معاینه شدم دیدن هنوز ۱ سانت بودم ولی بستری شدم چون کیسه اب سوراخ بود دیگه ساعت ۹ امپول فشار وصل کردن بهم ساعت ۹و نیم نزدیکا ۱۰ دردام شروع شد ولی میشد تحمل کرد تا ساعت ۱ شدم ۴ سانت بعدش یه امپولی زد ک بعد یک ساعت ک شد ساعت ۲ رسیدم ب ۷ سانت بعد هی انقباضام بیشتر شد معاینه کرد گفت شدی ۸ بعد چند دقیقه دوباره معاینه شدم ۱۰ بعد هی میگفت زور بزن سرشو ببینیم خوده این یه ۱۰ دقیقه بیشتر طول کشید دیگه با انقباض بایستی زور میزدم منم تا میتونستم اذیتشون کردم😂🥲ولی بععدش دیگه دیدم چاره ایی نیست بده زور بدم زور زدم زور زدم گفت سرش اومد بریم اتاق زایمان رفتم دیگه دقیق ساعت۲ و نیم زایمان کردم 🥹
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان صدرا مامان صدرا ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
خب مامانا سلام من اومدم از زایمانم براتون تعریف کنم
من کلا از هفته یازدهم چون انتخابم زایمان طبیعی بود رفتم زیر نظر ماما و پزشک متخصص نرفتم البته قبلش رفتم ولی پسندم نبودن
هفته ۲۰ فهمیدم که طول سرویکسم کوتاهه و استراحت نسبی شدم و تا هفته ۳۵ بهم اجازه ورزش ندادن
از ۳۵ هفته پیاده روی شروع کردم ،هفته ۳۶ معاینه لگن شدم گفت دهانه رحم خلفی داری خروجی لگن هم تنگه برو ورزش کن
هفته ۳۷ مجدد معاینه شدم و دهانه رحمم یک سانت باز بود و سر بچه هم اومده بود تو لگن ،گفتن که باید بری سونو ببینیم از این لگن بچه در میاد یا ن که سونو گفت ۳۴۰۰ وزن بچس مامای من گفت نگران نباش در میاد ،من رفتم پیاده روی و ورزش و استخر و آبزن و ماساژ پرینه و اینا هفته ۳۸ روز شنبه مجدد معاینه شدم پیشرفت نکرده بودم گفت اگه تا جمعه دردات شروع نشه شنبه ختم بارداری میدم پنجشنبه لکه بینی داشتم معاینه همون یکسانت بود گفت جمعه صبح برو بیمارستان بستری شو ساعت ۳ ظهر پنجشنبه روغن کرچک خوردم و رو توپ ورزش کردم ۶ صبح بیمارستان معاینه شدم بدون درد ۳ سانت بودم زنگ زدن به ماما و پزشک مقیم بیمارستان و بستریم کردن آمپول فشار زدن برام بازم درد نداشتم ساعت ۹ ماما اومد تو اتاقم گفت درد داری ؟
گفتم انقدر دردش کمه که اصلا ارزش نداره بهش بگیم درد
کلی پزیشن ورزش بهم داد تا ساعت ۱۱:۳۰ دردای خیلی کم فاصله ی خیلی زیاد و عدم پیشرفت دهانه رحم ….
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان دلوین 🧸🥹 مامان دلوین 🧸🥹 روزهای ابتدایی تولد
پارت دوم زایمان..
ساعت ۱۱ و نیم.. دیگ بریده بودمممم خیلی درد داشتم ب ماما همراهم گفتم..
گفت برو تو تخت زایمان.. معاینه شدم گف مامان دلوین خانومممممم شدیییییی ۹ و نیم سانت..
بعدش دیگ خیلی داشت بهم زور میومد گفتم دیگ نمیتونمممممم واقعاااااا درد داشتم.
بعد دست ماما همراه رو فشاااااااار میدادم و زور میدادم..
دیگ بهم گف سر بچت داره میاد نزدیکه..
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان جانان مامان جانان روزهای ابتدایی تولد
#پارت دوم و روز دوم دردا هم گذشت و صبح سوم دیدم دردام همچنان نا منظم شروع کردم به ماساژ نوک سینه و تحریکشون به مدت یک ساعت که کم کم احساس کردم دردام داره زیاد میشه از ساعت ۱ شب تا ۵ صبح دردام رو با تنفس شکمی و کیسه آب گرم تحمل کردم و ساعت ۵ رفتم زایشگاه که گفتن دهانه رحم ۵ سانت باز شده و بستری شدم به ماما همراهم زنگ زدم و ساعت ۶.۳۰ صبح رسید بیمارستان چون بچه اولم بود و دردا هنوز نامنظم بود تا حدودی بهم آمپول فشار زدن و دردام شدید تر شد منم با تنفس شکمی و ورزش روی توپ و ماساژ نقاط فشاری حدود یک ساعت و نیمی گذروندم و شدم تقریبا ۶.۵ سانت و درخواست بی دردی کردم و اسپاینال شدم از ناحیه کمر خیلی خوب بود البته یکم خارش داشتم بعدش که بهم ی آمپول زدن و برطرف شد و تا ۱۰ سانت بی حس بودم ولی وقتی بچه میخواست زور بده و بیرون بیاد خییییلی درد داشتم و حس فشار با تمام قدرت زور میزدم ولی بچه نمیومد حدود ۱۵ ۲۰ دقیقه با تمام توانم داشتم زور میدادم و رمقی برام نمونده بود بالاخره بعد آخرین زور بچه بیرون اومد
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان mahlin مامان mahlin روزهای ابتدایی تولد
#زایمان طبیعی😭 پارت اول
سلام من اومدم تجربه زایمان و بزارم
من یکشنبه حدود ساعت ۱۵درد زیر شکم وکمر گرفتم ک نتونستم راست بشم ..ومجبور شدم برگشتم خونه گفتم ممکنه تا شب دردات بیشتر شه و یا هم صبح اومدم خونه کلی ورزش کردم توی تشت آب نشستم تشت آب گرم رابطه اسکات زدم و کلی ورزش‌های لگنی دیگه انجام دادم و ساعت ۲ شب من باز دردام شدید شد و رفتم بیمارستان که معاینه شدم و گفتم ۲ سانت و نیم باز شدی بمون تا ساعت ۶ باز معاینه ما نشی معاینه شدم ساعت ۶ و گفتم ۲ سانت و نیم هستی ولی خونریزی داری که مجبور به بستری کردن بستری که شدم ساعت ۷ اومدن برام آمپول فشار زدن با زدن آمپول فشار برام که هر یک ساعت بیشتر می‌شد با زدن آمپول فشار از درد خود آدم بیشتر و اینکه هی داد می‌زدم تو رو خدا تحمل ندارم یعنی روزی سختی بود اونقدر گریه کردم هیچی نمی‌تونستم بخورم می‌گفتن خرما بخور فشارت افتاده قندت افتاده شربت بخور نمی‌تونستم بخورم ولی به زور چند تا دونه خرما اونم بهم داد همراه با کمی شربت منو پیاده کردن دستگاه انستی هم که بهم وصل بود و اصلاً رش نمی‌آوردن کمی که اومدم از تخت اومدم پایین گفتم ورزش کن ولی دردام به حدی زیاد بود که اصلاً نمی‌تونستم ورزش کنم جوری بود که داشتم احساس فشار زیاد و بیش از حد داشتم فقط کیسه آب گرم حتماً حتماً همراه خودتون داشته باشین کیسه آب گرمو که می‌ذاشتم پشتم و مادرم کمرمو ماساژ می‌داد کمی از دردام آروم می‌شد حتماً حتماً این روش انجام بدین ولی باز غیر قابل تحمل بود دردا من جیغ داد می‌کردم یعنی به قدری دردم زیاد بود غلط کردن افتاده بودم خلاصه اینو بهتون بگم هر نیم ساعت یک و نیم تا دو سانت باز می‌شدم ی
مشاهده ۱ پاسخ دیگر