سوال های مرتبط

مامان فرشته کوچولو مامان فرشته کوچولو ۳ ماهگی
پارت ۴
ولی بعد کلی ورزش اخرم با دست یه سانت وا میشد ولی عالی بود که بعد اون همه درد من درد نداشتم
دیگه رسیده بودم به ۹ سانت حس زور شدید داشتم سر بچه بالا بود دیگه انقدر زور زدم و سجده رفتم با انقباض که سر بچم اومد پایین دیگه ۱۰ سانت بودم ولی یه مانع بود تو واژن که با تمام قوا زور زدم بچه اومد تو کانال و دکترم اومد و بهترین بخیه ای که تو عمرم دیدم رو برام زد
دکتر موقر بهترین دکتر دنیا برای من تو کل بارداری بچمو گذاشتن تو بغلمو از شوق اشک ریختم
و اینم بگم من از ۴ سانت دیگه هیچچچچ دردی نداشتم
و الان تنها دردم بواسیرمه که خیلی بد شده چون قبل بارداری هم شدید بود و با زور زایمان خیلی بد شد
از طبیعی با اپیدورال خیلی راضی بودم
برای من بد درد که تازه فهمیدم ارثی از خاله هام هست باز نشدن دهانه رحم
عالی بود
بیمارستان پاستور بود شیفت صبح زایشگاه عالی بودن
و بیمارستان خوب بود
هزار بار بگردم طبیعی میارم الان خواهرخام غبطه میخورن به حال من بعد زایمان
و تخت بغل من ۵ نفر زایمان کردن و من هنوز بودم 😅
کسایی رو دیدم که ۸ سانت هم درد نداشتن
مامان یوتاب مامان یوتاب ۲ ماهگی
مامان فندق مامان فندق ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
دوشنبه ۱۲/۶
۳۸هفته و ۳روز بودم رفتم دکتر، معاینه کرد دو سانت باز بودم. ان اس تی گرفت گفت حرکات بچه کمه بهتره بیای برای زایمان. گفت پس فردا بیا بیمارستان.
توی این دو روز حسابی ورزش کردم تا بلکه دردم بگیره ولی چهارشنبه صبح بدون درد راهی بیمارستان شدم. ساعت ۹.۳۰ بدون درد بستری شدم. اولین معاینه تحریکی رو که انجام دادن، دل دردای پریودی خیلی کم پیدا کردم. تا ساعت ۱۰ دکتر اومد معاینه کرد همون دو سانت بودم و برام سرم فشار با دوز کم تجویز کرد.
بعد از سرم فشار دل دردام کمی بیشتر شد ولی قابل تحمل بود. درخواست ماما همراه کردم. ماما همراه توی دردام بهم ورزش میداد که خیلی به کاهش دردم کمک میکرد. تا ساعت ۱به همین صورت گذشت. ساعت ۱ دوباره دکتر اومد برای معاینه که گفت ۳ سانت شده و کیسه آبمو زد. بعد از کیسه آب دردام خیلی بیشتر شد ولی یه کم که گذشت توی انقباض هام ضربان قلب بچه افت پیدا میکرد. که ماسک اکسیژن بهم وصل کردن تا شرایطم اوکی شد. یه ساعت بعد دوباره معاینه شدم که هنوز همون سه سانت بودم و هیچ پیشرفتی نداشتم. دردامم زیادتر شده بود.
مامان دلنیا🐣 مامان دلنیا🐣 روزهای ابتدایی تولد
سلام مامانا اومدم یه کوچولو از تجربه زایمان طبیعی بگم
از ۲۷ هفته استراحت مطلق بودم و امپول و شیاف استفاده میکردم
بعد دکترم رو عوض کردم ۳۴ هفته که گفت همه رو قطع کنم و زایمان رو بیمارستان خصوصی تخت جمشید رفتم ولی سزارین قبول نکردن منم نمیخواستم اختیاری باشه-
دهانه رحمم بخاطر امپول ها و شیاف تا ۴۰ هفته هم که پر کرده بودم بیشتر از ۲ سانت باز نشده بود
ساعت ۱۱ و نیم ظهر بستری شدم با سرم و امپول که بهم زده بودن تا ۱ و نیم ظهر هیچ تغییر نکرد
بعدش کیسه آبم رو پاره کردن تا ساعت ۴ بعد از ظهر ۱۰ سانت باز شدم
۴ و نیم دکتر اومد ساعت۱۰ دقیقه به ۵ دخترم به دنیا اومد
اون لحظه که دنیا اومد همه چی یادم رفت انگار دنیارو بهم دادن،ولی اگه برگردم عقب طبیعی رو انتخاب نمیکنم چون خیلی درد کشیدم مخصوصا با معاینه ها🫠
ولی اگه دهانه رحم ۵ الی ۶ سانت باز باشه زایمان راحتی میتونید داشته باشید
چون تا ۶ سانت شدم بعد بهم اپیدورال زدن اون موقع معاینه ها و کلا پروسه زایمان برام قابل تحمل تر بود

امیدوارم که همه تون بسلامت و راحت زایمان کنید مامانای قوی ❤️❤️
مامان مه چهره مامان مه چهره روزهای ابتدایی تولد
سلام به همگی اومدم اینجا براتون از تجربه زایمان طبیعی بگم 😄
من پنج شنبه شب بعد از خوردن شام عید خونه بابام درد شدید اومد سراغم رفتیم بیمارستان معاینه شدم بهم گفتن یه سانت باز شدی ولی زایمانی نیستی برو خونه فردا بیا
منم شب که اومدم خونه یه ساعت رفتم پیاده روی فردا ساعت شش و نیم بیدار شدم رفتم دوش گرفتم ورزش هامو زیر دوش انجام دادم صبحانه مفصل خوردم رفتم بیمارستان برای معاینه اما وقتی رفتم گفتن بخاطر دیابت باید ختم بارداری بگیری ۳۹ هفته پنج روزم بود
خلاصه منو بستری کردن ساعت ده صبح بهم آمپول فشار زدن تا ساعت سه چهار بود که درد هام شروع شد هم زمان هم روی توپ باید ورزش میکردم
ساعت شش بیس درد هام زیاد شد ماما معاینم کرد هنوز دستش رو وارد بدنم نکرده بود کیسه آبم پاره شد 🤧🥴
ساعت نه نیم شب معاینم کردن گفت دوسانت شدی اگه تا فردا زایمان نکردی باید سزارین اورژانسی بشی 😓
منم به شدت از سزارین میترسیدم
کل شب بیدار بودم از استرس سزارین
فردا صبح شنبه بعد از گرفتن سرم آنتی بیوتیک ساعت شش صبح بهم آمپول فشار دوم رو زدن که ده دقیقه بعد درد های فوق العاده شدید شروع شد و چون از روز قبلش نخوابیده بودم به شدت ضعف داشتم و خوابم می اومد 🥴
ساعت یازده از شدت فشار رفتم سرویس بهداشتی وقتی اومدم بیرون نتونستم سر پا باشم و نشستم رو زمین سریع بهم دستگاه تنس وصل کردن و یه آمپول زدن به پام که خیلی خوب بود ساعت یازده چهل دقیقه بود شروع کردم داد زدن که فشار دارم و نمیتونم کنترل کنم ماما و پزشک اومدن داخل دیدن از صبح که سه سانت بودم و کلا از زایمان طبیعی من ناامید شده بودن متوجه شدن که دهانه رحمم نه سانت باز شده
مامان آنیتا مامان آنیتا روزهای ابتدایی تولد
لطفا کسایی که از طبیعی میترسن نخونن تاپیک قبلی گفتم چرا🧡🧡
تجربه زایمان پارت2



اون حس چندش خیس بودنم یه طرف ساعت 11صبح سوندم در اومد یعنی 3سانت باز شده بودم گفتن بخابم نوار قلب بگیرن نیم ساعت گرفتن ثبت نشد دوباره گرفتن یعنی یک ساعت دراز کشیدم که باز دهانه یک سانت بسته شد دیگه داشت گریم میگرفت دردام بیشترم شده بود باز شروع کردم ورزش کردن تا شیش عصر باز معاینه شدم سه سانت بود بازم دکتر اومد کیسه ابمو پاره کرد که زودتر پیشرفت کنم تا ساعت نه شدم 4 سانت،ماما همراه گرفته بودم اومد پیشم ورزشای داخل وان و توپ رو انجام دادیم ساعت 11ونیم فول شدم زور زدنام شروع شد چون خیلی درد کشیده بودم اصلا انرژی زور زدن نداشتمهی زور میزدم خسته میشدم سر بچمم بزرگ بود نمیومد دیگه دکترا جیغ زدن زود باش بچه خفه میشه زور اخرو زدم اومد بیرون ،ببین درد داشتما هنوز ولی یه حس راحتی گرفتم که انگار اصلاااا درد ندارم چهار تا بخیه خوردم که اصلا نفهمیدم بچمو دادن مامانمو صدا کردن ساعت 12,30 دنیا اومد تا سه هنوز تو بلوک زایمان بودم تا پرستار بخش اومد دنبالم رفتیم بخش ایشالا همه چشم انتظار ها خیلی زود این حسو تجربه کنن😍😍