اومدم بگم اونایی که با مادرشوهر زندگی میکنید واقعااا خداقوت واقعا خدا صبر بده بهتون😢
من با مادرشوهرم زندگی نمیکنم
فقط آخر صفر تعطیلات بود خانوادگی پاشدن رفتن خونه‌‌باغشون تو روستا ما هم رفتیم چندروز موندیم ،واقعا دیوونه شدم 😮‍💨😮‍💨😮‍💨
من ساعتای شیرخوردن بچم دستمه
بهرحال مادرشم و ۲۴ ساعت من کنارش بودم و هستم
بچه من راس ۲ساعت گریه میکنه شیر میخواد، چون شیرخشکیه
گریه ی شیر خواستنش هم با گریه درد یا خوابش فرق داره من قشنگگگگ ریتمش رو متوجه میشم
تازه دهنشم اینور اونور میکنه دنبال شیر میگرده
حااااالا
من خونه‌ی اونا بودم
بچه‌م راس ۲ساعت گریه میکرد تا میرفتم شیرخشک درست کنم مادرشوهرم بدووو بدووو میرفت یه نبات گنددده قد کله من مینداخت تو لیوان با آبجوش میداد به بچه
میگفت دلش درد میکنه😳🙄😮‍💨🥴😭
بخدا بچه من اصلا کولیکم نداره انقدر آرومه
هی میگفتم بابا گشنشه ۲ ساعتش شده
میگفت نه بابا همییین الان شیر خورد
گفتم برای شما زود گذشت
من ساعت شیر خوردنشو خیلی حواسم هست تا میخوره به ساعت نگاه میکنم
بااااز کار خودشو میکرد
هی میگفتم اینو شما میدی سیر میشه شیر نمیخوره😫😫
روزی ۳ بار اینکارشو میکرد
بابا لامصب اگر واقعا دلش درد میکرد یه چیزی
این گشنشههههه الان
بعد بچه همون موقع سکسکه میکرد تا آبجوش نبات میداد قطع میشد میگفت ببین بهش دادم سکسه‌ش قطع شد بیچاره داشت اذیت میشد
( حالا بیا هی بگو سکسکه طبیعیه🥸)
هووووف
فقط خدارووووشکر کردم که تو یه خونه باهاشون نیستم

ببخشید خیلی دلم پر بود گوش شنوا نداشتم😊😅
فرزند پروری

۱۷ پاسخ

عزیزم ، درکت میکنم ، من راجب اینکه بچم سینمو نمیگیره خیلی حرف میشنوم اصلا دچار افسردگی شدم ، هووف از دست دخالتای بیجا ک ادمو‌دیونه میکنه

من جات عصبی شدم چرا

من و مادرشوهرم تو یه ساختمون زندگی می‌کنیم خدا خیرش بده چقدر کمک میکنه لباسای بچمو میشوره خونمو جارو میکشه می‌خواد بچه رو بزاره روپاش اجازه میگیره یا مثلا بغل میگیره میگه نگاه اونطور ک بهم یاد دادی برداشتمش یا همش میگه تو برو بخواب خسته ای من نگهش میدارم حالا کلا خودش یه بچه داره و اولین نوه شه من با خودم میگفتم شورشو درمیاره و دخالت میکنه ولی خیلی خوبه

مثلا میخواست بگه منم سردرمیارم از گریه بچه😂😂

همه که مثل هم نیستن حالا
من خیلی از مادرا رو دیدم خودشون مثلا همین روش نبات داغ رو پیش میرن.

ولی من خودم چون درون گرام اصلا نمیتونم بپذیرم یکی هر روز خونه مون باشه
یا سر زده بیاد یا اینکه همش برم خونه فک و فامیل
من یه مهمونی بخوام بدم از یه هفته قبل برنامه میچینم
خلاصه ک ب قول شما خداروشکر خونه مون دوره که هیشکی نمیاد تا خودم دعوتشون نکنم

مادرشوهر عوضی من میاد بچمو رو دست بلند می‌کنه شونه ها بچمو کنده
بعد اینکه وقتی خوابه میاد یهو بلندش می‌کنه بوسش می‌کنه میگه مادر قربونت بشم و فلان زر زیاد میزنع بچم میزنه زیر گریه 😭دلم میخاد خفش کنم
آخه مگه میشه بچه تو خواب بیدار کنی قربون صدقش بری خدا لعنتشون کنه بعدش هم کلی گریه می‌کنه بچم میاد بهم میده میگه بگیر شیر میخاد اعصابش هم خورد شد
خودش خوب می‌دونه ها ولیی بیشعور اشغال باز بلندش می‌کنه
ده روز رفتیم مسافرت نمیزاشت اینم همراهمون بود تو ماشین ما بچم‌بغلم باشه گریه میکرد میدونستم شیر میخاد قلق بچمو میدونم می‌گفت ن شیر نمیخاد شاید جایشش درد می‌کنه ب زور تکونش میداد بس ک گریه میکرد هلاک میشد دیگه میداد می‌گفت یکم شیرش بده تا شیر میدادم می‌گفت ها گشنش بود ک
باز سریع ازم می‌گرفت

برو سجده شکر به جا بیار پس😅😂

بنظرم بچه تپل نبات نباید بخوره چون وزنش بالاترمیره ودیابت میگیره

اخخخخ زندگی هرروز منه خواهر چ بچه داری چ شوعر داری نابودم نابود هروقت دعواس مث سگ پامیشع می‌ره خونه مامان تخمیش میشینه حالت تهوع میگیرم ازش دیع دلم ازش بهم میخورع خودش وخونوادش زندگیمو کردن سگستون دلم نمیخاد زنده باشم دیع

پ منی ک باهاشون زندگی میکنم چی بگم🤕خیلی سخته
انقد حرص خوردم هیچی ازم نمونده مشکل معده پیدا کردم انقد که عصاب و روانم بهم ریخته تو این دوماه

ماهم دوتا خونه داریم یکی زنجان یکی روستا. خونه تو روستامون با مادرشوهرم یجاست حیاط مشترکه. از الان دغدغه دارم اگ برم اونجا هی میخاد بیاد فضولی و دخالت کنه🥲

عزیزمممم 😄😄😄

منم تا دیروز خونه پدر شوهر بودم اونجا فقط مادرشوهره نبود ک خاله هاشم بودننن هر کسی ی دستور میداد میگفتم بله شما درست میگین بچه رو می‌گرفتم میبردمممم نمیذاشتم دست بهش بزنن کسی هم میخواست بغلش کنه میگفتم دستاتو شستی ؟؟؟ 🤣
همه فهمیدن رو بچم خیلی حساسم دیگه میترسیدن بهش دست بزنن و کم کم راحت شدم چون ۱۰ رووووز نمی‌تونستم حرص بخورم کهههه🥴

قربونت بشم چرا گذاشتی نبات بده میدونی چقدر رو گوارش بچه تاثیره بد داره ؟؟؟ داغون میکنه بچرو وای

حالا من خونه مادرشوهرم بودم بچه ام یک شب تا صبح گریه کرد مادرشوهرم اصلا کل شب نیومد ببینه چشه صبح زود در حد ده دقیقه اومد سر زد رفت

قشنگ میفهمم چی میگی ، مادر شوهر من بچه رو میگرفت بچه از گشنگی گریه می کرد میگفتم گشنشه می گفت نه الان بهش شیر دادی. در حالی که من می دونستم بچم تیکه تیکه شیر میخوره

نبات ممنوعه حالا بیا بگو میگه ما بچه هامونو با همینا بزرگ کردیم
منم یبار گفتم برای همینه بچه هات دندوناشون خرابه به نصف مواد غذایی حساسیت دارن یا مشکل کبد دارن چون تو نوزادی بدبختا رو با آت آشغال بزرگ کردی
از اون ببعد دیگه باهام کل کل نمیکنه

تازه نباتم میدی قد یه نخود باید بدی
این اندازه یه آدم بزرگ نبات گنده مینداخت تو آب جوش حل میکرد😵‍💫

سوال های مرتبط