شبی کار واجب داشتم رفتیم بیرون همینجور که پامو گذاشتم تو مغازه یاسین شروع کرد به غر زدن و هی خودشو مینداخت تو پهلوم دنبال شیر میگشت ، به همسرم گفتم من میرم تو ماشین شیرش میدم میام رفتم تو ماشین سینمو گذاشتم دهنش باز شروع کرد به کریه کردن نخورد 😩 دوبار همینجور پیشرفت ، تا میرفتم تو مغازه گریه میکرد که شیر می‌خواد تو ماشین گریه میکرد نمیخورد
خلاصه کارام مونده بود عصبانی هم بودن داد زدم و اسمشو بلند صدا زدم اونم چندتا قورت شیر خورد خوابید تا دو سه ساعت بعد که رسیدیم خونه 🥲
از اون موقع که خواب رفت تا حالا عذاب وجدان داره دیوونم میکنه 🥺😞
کاش من مامانش نبودم 😭

من فکرکردم من فقط داد میزنم بعد میشینم گریه میکنم

چطور دلت اومد گناهداره که

عب نداره منم دوبار پیش اومده ...یادم میفته گریم میگیره... بخاطر هورموناس ناراحت نشو

مادر بودن خیلی سخته

آخه دوماهه خیییلی کوچوولوه چطوری دعواش کردی🥺نمی‌فهمه که طفلکی ماهم نمی‌دونیم دردشون کجاست،الکی که گریه نمیکنن،درسته بعضی وقتا اعصابمون خورد میشه،ولی سعی کن اعصابتو روی باباش خالی کنی بچه گناه داره🥲

عزیزم بچه ها وقتی خوابشون میاد هی گریه و بی قراری میکنن ولی در واقع شیر نمی‌خوان میخوان برن تو جاشون بخوابن.بعدشم هر آدمی خسته میشه و ممکنه یه دادی بزنی ولی خب سعی کن خودتو کنترل کنی.بخاطر یکبار یا دوبار داد زدن خودت رو ناراحت نکن

منم امروز آراد خیلی اذیتم کرد
همین کار تورو کردم بعدش انقد عذاب وجدان داشتم
ولی واقعا کم آوردم😪

عزیزم پسرت خسته بوده نمیتوانسته بخوابه با عصبانیت موقتی تو بی قراریش کم شده مجبور شده بخوابه و بهش کمک کردی مشکلی نیس گاهی اوقات با تحکم و قاطعانه باهاش حرف بزنی

منم دوساعت پیش عصبانی شدم سرش داد زدم از خودم بدم میاد