عزیزم ترسیده بچه منم مهمون داشتیم بچش جیغ میزد دو روز تمام بعدش بچم تو خواب میپرید یهو گریه میکرد کارم شده بود بغل کردن و نوازش کردنش تا دو سه روز بعد خوب شد حتما ترسیده بغلش کن بوس کن نوازشش کن بزار حس امنیت بگیره ازت من دو روز حتی دستشویی نمیتونستم تنها بودم برم تا تکون میخوردم خواب بودم میپرید گریه میکرد خوابش عمیق نمیشد همش جیغ میزد
انگار دیشب همه مامانا بیدار بودن 🥲منم دیشب بیدار بودم🤕
چشم خورده عزیزم
پسر منم هر وقت چشم میخوره همینجوری میکنه نمیفهمی چیکاره ولی گریه میکنه
بهش وان یکاد بخون فوت کن.چهار قل بخون فوت کن.فالله خیر حافظا و هو الرحم الراحمین بخون فوت کن تا بر طرف بشه
ببین ما کلا اعتقاد داریم بچه وقتی اینجوری میکنه حتما نظر یکی روش کار کرده حالا چ نظر پدر و مادر چه نظر و چشم دیگران
خودت و شوهرت هر وقت تو چشم بچه تون نگاه میکنید صلوات بدید
خودت آیت الکرسی بخون
هرجایی ک میری و برمیگردی فوری اسفند دود کن
اگه تونستی براش دعای چله یا دعای نظر و ترس بگیر بچه ترسیده ک فقد تو بغل آروم میشه
قطره کولیکشو عوض کن من هم گریپ میکسچر دادم هم کامی کالم و کولیکز ولی از همه بهتر کولیکز بود امتحانش کن حتما
صدای سشوار از بازار دانلود کن منم اول فک میکردم جواب نده ولی وقتی دانلود کردم واقعا برام جای تعجب داشت الآنم با صدای سشوار خوابید خیییلی گریه میکرد الان ولی با این صدا خوابید
بچه من اینجوری که میشه یکمی با روغن ماساژ میدم عا بعدش قندوق میکنم و شیرش میدم میخوابه یا بعد از ماساژ رو شکم میخوابونمش خیلی تاثیر داره
سلام عزیزم
احیانا دیشب جای شلوغ نبودی؟
چون میگی بعد مهمونی هم همینجوری شده..
پسر منم همینه! یه روز برم خرید طولانی بشه یا مسافرت دو بار رفتیم شبش همینجوریه و همش میخواد بهم بچسبه..
من فکر میکنم بخاطر تغییر مکان هست چون ماهم خونم خیلی ارومه حتی تلوزیونم روشن نیست، میبرم جای شلوغ بعدش اینجوری میشه
برای منم پسرم دیشب اینجوری بود قطره دادم ماساژ سشوار و ورزش چرخوندم فقط گریه میکرد آخر با پستونک و تکون روی پام خوابش برد
مامان تربچه فقط برا زایمان رفتی بهارلو،،یا چیزای دیگه ام میرفتی،،من میخوام برم بخیه امو نشون بدم نمیدونم کجا باید نوبت بگیرم کلینیک بهار یا درمانگاهش، بهارلو
۴۵ روز گذشته هنوز خون میاد
دو جا خواستم برم نشون بدم دکتر زنان گفتن ما نمیبینیم هر جا زایمان کردی برو
با چشم خورده،یا خودتون چشمش زدین عزیزم
شایدم چیزی خوردی ک بهش نساخته دلدرد شده
وای یادم میاد ۱۳ سال داشتم. داداشم تازه به دنیا اومده بود...
هرشب وضع خونه ما همین بود... خیلی گریه میکرد...
مامانم شانس اورده بود من کمی بزرگتر بودم میتونستم کمکش کنم...
خیلی سخت بود واقعا اشک مامانم در میومد... دوتا دختر داشت میگفت هیچی نفهمیدم کی بزرگ شدن، این اخری که پسر بود خیلی اذیت شد
ماشالله بچگی ام خیلی شیطون بود... الان کلاس چهارمش تموم شده ماشالله عاقل شده...
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.