۷ پاسخ

من عشقم بهش کم نشده.ولی اینایی رو که گفت واسه لجبازیشونه.پسر منم میگه دوست ندارم ولی بعدش یهو میگه الکی گفتم😅یا الان چند وقته میگه بغلمنکن من بزرگم دیگه🤣

من از نزدیک به سه سالگیش پسرم یهو بزرگ شد ،بالغ شد رفتارش،اقاس همه چی تموم. ولی برعکس اون حسی که گفتی، ما وابسته تر شدیم،لعنتی خیلی شیرینه،یادمه دو سالش بود میگفتم اخ کاش بزرگ نشه و تو این سن بمونه، حالا الان باز این حرفو میزنم ،قلبمه، خیلیم بچه با احساسیه. البته منو شوهرمم همینطوریم و همیشه احساسمون رو بهمدیگه نشون میدیم

نه تلقین میکنی من هرروز بیشتر از قبل عاشق بچه هام میشم

من برعکس سختیاش کمتر شده لذتاش بیشتر حس میکنم اونم ابراز علاقه میکنه قند تو دلم اب میشه

وای نه من همش دوست دارم بزرگ بشه درکش بره بالا که باهاش حرف بزنم چون قشنگم حرف نمیزنه من هنوزم عاشقشم بعد هر دفعه کلمه جدید میگه دلم می‌ره براش

بله بچها بزرگتر میشن ولی لین ماییم که روابط و احساسلتمون رو کنترل میکنیم پسر منم جدیدا بزرگونه رفتار میکنه که ازخودمون یاد گرفته انقد شیرین زبون شده هر دوره سنیش بنظرم یجور شیرینه حرف میزنه من قش میکنم اونم بسیار لطیفه مدام بوسم میکنه میگه من عاشقتم تو هم عاشقمی؟😅😂😂خلاصه سعی میکنم محبت بینمون برقرار باشه

آره پسرمنم انگاراز۳سالگی به اینور خیلی فرق کرد این ۳ماه اخیرم واقعا اخلاق ورفتارش بالغترشده ولی من عاشقشم هرروز بیشترازدیروز بخصوص که بزرگترمیشه رابطمون بهترم میشه درکش بالاتررفته خیلی خوبه که من واقعیتش دلم برا کوچیکیاش تنگ نشده خیلی سخت بود سیستم ایمنی ضعیفتر بود هرجا نمیشد رفت وآمد پوشک وشیردادن و بغل و...بنظرمن که بهترین سن ۳سالگی به بعد هست

سوال های مرتبط

مامان گلی مامان گلی ۳ سالگی
تازه میفهمم بچه رو ببری پارک بازی کنه بهش خوش بگذره یعنی چی.....تا چندوقت پیش بچمو اگر می‌بردم پارک یه بچه دیگه حواسش نبود می‌خورد به این یک قشقرقی بپا می‌کرد که چرا خورده بمن،یا میگفت کسی نباید سوار سرسره یا وسیله بازی دیگه ای بشه فقط من باید بازی کنم کلا خسته و کلافم می‌کرد ازبس با همه ناسازگار بود همش باید حواسم می‌بود کسی و نزنه ولی جدیدا خداروشکر خییییلی خوب شده یه بچه هم بزنتش حمله نمیکنه به بچه هه فقط میگه مامان این منو زد....الان با بچه ها دوست میشه کلی بازی میکنه منم کیف میکنم که اون دغدغه هام تموم شد.فقط یه مشکلی دارم با اینکه از 9 ماهگی دائم بردمش پارک و خانه بازی بازم انگار یه هراسی داره از بچه ها....اگر تو سرسره بچه پشت سرش باشه انگار می‌ترسه وا میسه کنار اون رد شه بعد خودش بره اگرم کسی جلوش باشه نزدیک نمیشه میزاره برن بعد میره بهش میگم برو کاری با تو ندارن میگه نه بهم میگن نمیشه تو بری.....یعنی میشه این ترسشم بریزه و تموم شه بره؟