۱۰ پاسخ

من به خودم میگم این بچه خدایی داره که خودش مراقبشه من یه وسیله ام حالا یا هستم یا نیستم پس خیالم از بچه ام راحته
برای خودم هم به نظرم آدم باید خیلی پاک باشه که سر زایمان بره چون من شنیدم گناهانش آمرزیده میشه
بالاخره ما هرکدوممون برای انجام یه مسؤولیتی اومدیم یه روزیم وقت تمومه باید برگردیم کاش زیبا بریم

عزیزم فکرای منفی نکن منم آخرای هردو بارداری م همین فکرو داشتم مخصوصا سردومی
شوهرمم دقیقا روز قبل زایمان یه دعوای بدی با من گرفت منم وسط،همون حرص و عصبانیت بهش گفتم اگه مردم بچه هامو دست نامادری نمیدی،خودت میخوای زن بگیری بفرما بگیر بچه هامو نمیدی دستش، میدی به یکی از مادرا
بعدم گریه کردم حالا شوهرم که از سنگه واصلا حرفم براش مهم نبود ولی به مادرمم گفتم
اما بعد که رفتم برای عمل
گفتم من زنده میمونم به خاطر بچه هام

بیخیال بابا!!!! مگه قرن پونزدهمه آدم سر زا بره!!!! به چه چیزایی فکر میکنین ااا!!!! 😂😂😂😂

وااا بچه چهارمو این فکرا؟ مااولیا چی بگیم پس؟

بنظرم همه ما زنها برای زایمان این فکر رو داریم که قراره بمیریم چون واقعازایمان سخته و دردناک. ولی ما سخت جونیم😂

منم دهم مهر سزارین میشم همش فکر میکنم قلبم شاید واسته بمیرم خیلی استرس دارم بچه سوممه برا اونا دیگه اینجوری نبودم

فکر بد نکن
بگو ان شاءالله خیره
توکل به خدا کن

منم همین حس و دارم زایمان دومم هست ، واسه شوهرم گریه کردم گفتم اگه سر زا رفتم با بچه یجوری رفتار کنید ک افسرده نشه چون ب دنیا آمد مامان مرد🥺🥺🤭🤭

خخخ بچه چهارم استرس داری من بچه دومم بود استرس فقط دوهفته آخر داشتم اونم شبی که بستری شدم اصلا استرس نداشتم

منم فکر می کنم قراره بمیرم

سوال های مرتبط