خیلی احساس تنهایی میکنم مامانم دید من مریضم بچه بی حاله هی گفت ن خوابش میاد گشنش نیست گذاشت رفت شمال منو تنها گذاشت تو این وضعیت
همه کارایی ک گفتید کردم قطره دادم تبش یکم اومده پایین میترسم باز بره بالا خیلی خستم

عزیزم هرکدوم از ما که بچه‌دار میشیم باید قبلش رو مسئولیت‌پذیری خودمون کار کنیم
مادر پدر ما در قبال ما وظیفه داشتن اما واسه نگهداری از بچه‌ای که ما تصمیم گرفتیم به دنیا بیاریم وظیفه‌ای ندارن
اگه کمک میکنن بهمون خب لطف میکنن ، نباید اینو با وظیفه اشتباه بگیریم...
بهتره یکم منطقی باشیم و سطح توقع از اطرافیان رو پایین بیاریم

خوب ببرش دکتر چرا نشستی نگاش میکنی

واقعا موندم چجوری بهشون خوش میگذره

حدود چهار ماهه انگشت شماره تعداد شبهایی ک تونستم بخوابم جز یک شب خواهرم و نصف شبی از جیغ بچه‌م مادرم اومد
ی شب یک نفرم کنارم نبود

ی بار گفتم چجوری راحت خوابتون میبره این همه شب من پشت سر هم بیدارم و روز هم این همه کار دارم
انگار نه انگار
میگذره گلم ولی تو کاملا حق داری اما همینه زودتر بپذیری راحتتری

عزیزم بهش حق بده زندگی خودش رو داره هرکس اون بچه ی خودش رو بزرگ کرده الان وظیفش این بوده روزای اول کمکت کنه دیگ

عزیزم خب مامانتم زندگی خودشو داره به اونم حق بده
انشالله پناه قشنگتم زودی خوب میشه
استامینوفن بده هر ۴ ساعت و پاشویه و تب ام تن تن چک کن
شما یه مادری قوی هستی و خسته نمیشی برا همین میگن بهشت زیر پای مادرانه

من واقعا میفهممت .
درسته اونام زندگی خودشونو دارن، اما بعضی وقتا اشکال نداره بخاطر بچشون کوتاه بیان.
عزیزم برا تبش پیاز بذار کف پاهاش و تو آب و شوید پاشویه اش کن

عزیزدلم میگذره نگران نباش
رو کمک هیچکس به جز شوهرت حساب نکن توقع نداشته باشی بهتره

شنیدم پیاز تاثیر داره بذار کف پاش