۹ پاسخ

ما برعکسیم،من ب شدت دوسدارم همسرم میگ خدا داد شکر ندادم باز شکر

بنظر من شما اگه دوس نداری بچه دار نشو اصلا چون بعدا مشکل ساز میشه 🙂

عزیزم میفهممت. منم اصلا بچه دوست نداشتم به همسرم هم گفته بودم ممکنه هیچ وقت بچه نخوام و اونم راضی بود. بعد هشت سال تصمیمم عوض شد ولی چندین ماه کامل در موردش فکر کردم. به نظرم زندگی کلا عوض میشه بعدش. منم میترسیدم دیگه برا خودم زندگی نداشته باشم اما بیشتر به سبک زندگی مربوط میشه. حتما با یه مشاور صحبت کن و زود تصمیم نگیر.

عزیزم بچه شیرینی زندگیه باور کن بچه خونه رو نشاط میکنه ب نظرم اگه خواستی اقدام کنی با مشاور در ارتباط باش اون بهتر میتونه راهنمایی کنه

با رضایت خودم بعد ۴سال اوردم
مهم منم ک باید ذهنی قلبی راضی باشم
چون مسئولیت ۹۹درصد بامادره پدر همش بیرون از محیط خونست از شوهر من باشه ده تا پشت هم ردیف میکنه چون میاد خونه بچه تمیز غذاش حاضر باهاش بازی میکنه
ولی‌خوب‌زیادی کمک میکنه ها در طول‌روز‌میبره میکردونه شهربازی خانه بازی ک من تایم استراحتم داشته باشم
هرچند اوایل بدنیا اومدن مثل کسی‌ک هیچی نمیفهمی فقط در حال کشف این موجود کوچولویی‌الان بعد دوسال راحت تر شدم
تا خودت راضی نباشی نیار بنظرم

من عاشق بچه هستم

چرا بچه دوست نداری

سلام چند وقته ازدواج کردین.

من و همسرم قبل ازدواج یه سری هدف مشخص کرده بودیم مثل یه سری کشورها واسه سفر، تهیه یه سری چیزها واسه بچه و یه میزان پس انداز مشخص و.... و گفته بودیم وقتی ب هدفها رسیدیم دوباره میشین شرایط زندگی رو میسنجیم الان بعد از ۸ سال ازدواج وقتی ب هدفا رسیدیم هر دو باهم با توجه ب شرایط زندگیمون و شخصیت هامون تصمیم گرفتیم بچه دار بشیم تمام این ۸ سال اجازه ندادیم کسی از اقوام یا دوستان کوچکترین نظری راجع به بچه دار شدن یا نشدنمون بده بنظرم شما بشینید دو دوتا چهار تا کنید ایا احساس نیاز میکنید؟ ایا علاقه دارید؟ شرایطشو دارید؟ با یه سبک سنگین کردن ادم تکلیفش مشخص میشه

سوال های مرتبط