سلام خانوما من بعد زایمان یه مشکلی پیدا کردم دوران بارداری خیلی بهم سخت گذشت تنها بودم با اینکه مادرم زیاد دور نیست بهم توجه نمیکرد نمی‌گفت چی دوست داری برات بپزم یک روز مونده به زایمانم با زور اومد پیشم از روی بی کسی التماسش کردم بیاد نمیومد خواهرم و برادرم رو فرستاده بود خونمون تا خودش نفس راحت بکشه خیلی بدم اومد ازش الان کلا قطع ارتباط کردم باهاش خیلی بلا های دیگه سرم آورد که بنویسم طومار میشه یا اینکه شوهرم دوران بارداری بهم گفت چقدر شکمت بزرگ شده اینطوری رابطه حال نمی‌ده از اول بارداری هم میترسیدیم رابطه داشته باشیم اواخر هم اینطوری گفت کلا دیگه ازش خوشم نمیاد دوست ندارم باهاش رابطه داشته باشم دیگه نزدیک یک سال داره میشه بعد زایمان دارم انتقام میگیرم چون اون موقع زده بودم به بی‌خیالی که بچه م آسیب نبینه حرص نمی‌خوردم همش جمع شده رو دلم☹️😅

الهی بگردم میفهمم
خیلی وقتا مادر خود آدم از صدتا غریبه بدتره
یه جوری هم هست نمیتونی واسه کسی دردودل کنی
به هرکی بگی میگه مادره نباید از گل نازک‌تر بگی مادر مقدسه🫤
درحالی که گاهی بیشتر از همه می‌ره رو اعصاب ادم

منم تو زمان بارداری والان که زایمان کردم هیج رابطه نداشتم

واای نه من تهرانم اما مامانم شهرستان خداخیرش بده اومد پیشم یکی دوروز موند بعدشم آوردم خونه آقام الان ۵ماهه اینجام