بچه ها من یه کاری کردم بخونید :
من و شوهرم خیلی رابطمون گرم و صمیمانه اس و خیلی رفیق بودیم خیلی پایه همیم مثلا این مدلی نیستیم عشق و حالمون با رفیقامون باشه با هم خوش میگذرونیم این وضعیت از زمان دوستی بود تا زایمان حتی تو حاملگی ام همه چی اوکی بود بچه که به دنیا اومد کلا خیلی من به شوهرم وقت نمیکردم برسم بعد چون استرسم داشتم بچه رو وسطمون میخوابوندم که شوهرمم حواسش باشه
دیگه احساس کردم خیلی داربم از هم دور میشیم الان ۵ شبه بچه رو شبا میدم تا صبح به مامانم روزا ولی پیش خودمه اصلا احساسا میکنم همه ی عالی شده هم دیگه خسته نیستم هم رابطه من و شوهرم مثل قبل شد شما چی کار میکنید ب

وای چه جوری دلت میاد بچتو شبا از خودت دور میکنی!!! رسیدگی به بچه و خستگیاش چند ماهه بعدش درست میشه ...

من یه شب نمیتونم بدون بچم بخوابم همه چیز سر جاشه با شوهرم هم رابطم خدا رو شکر خوبه

والا من به هیچ وجه حاضر نیستم برای آرامش خودم و کتار همسرم خوابیدن و راحت بودن
یک ساعت بچمو حتی به چشمام بسپارم
من مادر شدم و این تصمیمی بود که چند سال بعد از عروسی با همسرم گرفتیم و تمام سختی هاشو به جونم میخرم حتی مادرم ۲۰ روز پیشم بود اجازه نمیدادم خیلی تو زحمت بیفته
الانم دیگه دوتاشون از آب و گل در آمدن و من راحت راحت هستم

من روم نمیشه به مامانم بگم هر شب بچمو نگه دار تا من با شوهرم خوش باشم
یعنی قبولم نکنه شاید 😑😑

بهترین کارو کردی
بچه به مادر خوشحال و سرحال نیاز داره و قبلش کارت خیلی خطرناک بوده که بینتون میخوابوندی

چه مامان خوبی

اگه فکر میکنی اینطور هم به شوهرت رسیدی هم به بچت و همه چی خوبه ادامه بده

یعنی میبری میزاری خونه مامانت میاید خونتون میخوابید ؟

من بچم باید پیش خودم بخابه تا خیالم راحت باشه شاید روزا یکی دوساعت بدم مادرم اینا نگهش دارن تا برم خرید یا بیرون یکم حال و هوام عوض شه اونم بخاطر هوای سرد وگرنه اگر هوا خوب باشه باخودم میبرمش ولی شبا اصلن ب کسی نمی‌دم حتی مادر شوهرم چند بار گفت بده من شبا نگه دارم من ندادمش

من شبا باید پیش خودم باشه
تا خود صبح ناخودآگاه یهو میپرم بالا گوشمو می‌زارم ببینم نفس می‌کشه درست یا ن تا نفسشو شنیدم خیالم راحت میشه میخابم دلمم نمیاد زیاد بدم دست کسی با اینکه خیلی اذیتم

من چون تو دوران بارداری زیاد به مادرم زحمت دادم خدایی روم نمیشه دیگه بگم بچه ام نگه داره به خاطر همین سرم خیلی شلوغ شده بعصی وقتا کم میارم اما بازم سعی میکنم روحیه ام رو حفظ کنم

خوشبحالت مامانت نگهمیداره بچرو مامانه من نگهش نمی‌داره برم ی اصلاح کنم

تو اتاق خودتون بخابونش ولی ن وسط دوتاتون. موقع شیر بهش شیر بده بزار بخابه سرجاش

مامانتون همیشه با شما زندگی میکنه؟ چون بچه زود وابسته میشه. بچه خاهرشوهرم شبا با مادرشوهرم بود روزا با خاهرشوهرم... این بچه عادت کرده بود ب مادرشوهرم.. اگ جایی کاری چیزی داشت ک شب نیاد این بچه خودشو میکشت از گریه

دوست من بچشو از چهار روزگی جدا خوابوند تو هم میتونی زودتر اینکارو انجام بدی و جاخوابشو جدا کنی که نخوای بدی مامانت نگهداره

شما کارتون خوبه ولی بچه به امنیتی ک مادر بهش میده نیاز داره بوی مادرش و از همون ابتدا فقط حس می کنه می تونید ی روزای رو بزارید پیش مادرتون برید بگردید

کار خوبی میکنی اون بچه بیشتر از هرچیزی ب یه مادر شاداب و سرزنده نیاز داره و اینکه شما تازه ازدواج کردی شوهرت هم نیاز هایی داره
من الان عادت کردم ب بچم اصلا ۱گ ثانیه از خودم نمیتونم دور نگهش دارم تمام وقت با بچمم ولی خب از شوهرم خییییلی دور شدم الان دارا نزدیکه ۲ ماهشه من هیچ نزدیکی هم نداشتم با شوهرم عین خواهرو برادر داریم زندگی میکنیم میاد سمتمم دیگ اون شورو شوقو ندارم باهاش رابطه داشته باشم میخوام بگم کارت عالیه من نتونستم مدیریت کنم تعادل رو حفظ کنم تو وقتی مادرت هست بهترین کارو میکنی

من خودم نمیتونم از مادرم کمک بگیرم
سه روز در هفته یه ساعت هایی پرستار گرفتم زیر نظر خودم

خیلی کار خوبی میکنی عزیزم
هر کار که به سلامت روحیت کمکم میکنه انجام بده
بچه بیشتر از هر چیز به خانواده شاد نیاز داره

خوب کاری میکنی منم در هفته به مامانم میگم شبا بیاد پیشم
شب میذارم کنار مامانم ولی وقتی گریه میکنه واسه شیر یا پوشک عوض کنم بلند میشم دوتایی انجام میدیم
شب هم راحت میخوابم

خیلی خوبه که نزدیکته خوی کاری میکنی عزیزم اینجوری اگه کاریم برات پیش بیاد میمونه چون عادتش دادی ولی من چون هیچ کس نزدیکم نیست بچه هام مسیولیتشون از اول افتاد به گردن خودم هیچ کمکی نداشتم هم خیلی اذیت شدم هم از زندگی هیچی نفهمیدم تو سن کمم الانم که انقد دوست دارم جایی برم با شوهرم تنها بدون بچه نمیمونن چون عادت ندارن با این که بزرگ شدن یکیشون ۱۱ سالشه یکیشون ۸ اینم که ۳ماهست ولی همچنان خودمم و خودم تو این اشتباه نکن از زندگیت لذت ببر و زندگی کن مامانتم دستش درد نکنه

اگه همه حالتون خوبه چه اشکالی داره

میتونی تو هفته دو بار بزاری حس میکنم بهتره
تا پدرشم مسئولیت پذیر باشه

سعی کن هفته ای ۳شب باشه مثلا
هم مادرت اذیت نشه هم خودت با بچه داری کناربیای 🤍

وای منم خیلی حساسم رو این چیزا تخت کنار مادر گرفتم ک نیاد وسطشون از ۶ ماهگی هم کلا عادت میدم اتاق خودش
برای استقلال خودشم خیلی بهتره

شبا میدی مامانت میبره؟
ینی عاشقتم ک ب خودت سخت نمیگیری اصن
این بچه انگار بچه مامانته🤣🤣🤣
من ک شبا باید پاشم شیرش بدم
فلنم مث سگ شدم از سگم‌بدترم
دنبال ی چیزم دعواکنم باشوهرم

تخت کنار مادر بگیر وسطتتون نخوابه😁