۴ پاسخ

😍😍عزیزززم انشالا دردات تموم میشه و به سلامتی پسر خوشگلت و بغل میگیری ❤️

پس چرا بالا زده هفته ۳۷؟

انشالله بسلامتی زایمان کنی عزیزم

حرفای دل منم بود ایشالا به سلامتی زایمان کنید عزیزم

سوال های مرتبط

مامان دایان👨‍👩‍👦👼 مامان دایان👨‍👩‍👦👼 ۷ ماهگی
بلاخره به روزهای پایانی این سفر نه ماه نزدیک شدیم دیگه چیزی نمونده پسرکم بیای تو بغلم
روزایی که هم سخت بود هم شیرین و تو تموم این سختیا کنار هم بودیم و با تمام وجودم احساست میکردم که تو با منی
هم خیلی خوشحالم که قرار  پسرکوچولومو بغل بگیرم هم دلم برای این نه ماه بارداری تنگ میشه (برای لگد زدنات، برای قلب کوچولوت که تو دلم میپتید برای سکسه های بامزت که من عشق میکردم باهاشون) تا دو روز دیگه ما باهم یک نفر نیستیم هیچ وقت بهم انقد نزدیک نخواهیم بود هیچ وقت فکر نمیکردم عشق به این بزرگیو بتونم تجربه کنم و تو دلیل این عشق بیهمتایی جان مادر میدونم توهم ازین جدایی ناراحتی و میترسی بدون من همیشه کنارتم و بیرون از دلم زندگی جدیدرو شروع میکنیم دایان من به زندگی دونفرمون خوش اومدی ازین به بعد یه زندگی سه نفره شیرین داریم
برات بهترینارو میخوام
بدون منو بابایی تا همیشه عاشقتیم ممنونیم ازت که این حس قشنگ پدر مادر شدن و بهمون هدیه دادی خدایاشکرت
و این حس قشنگو برای تمام چشم انتظارا آرزو میکنم
🙏🥺❤🤰🐣👨‍👩‍👦
بماند به یادگار از ۳۹ هفتگی ۱۴۰۳/۲/۵
مامان مهرسانا💖 مامان مهرسانا💖 روزهای ابتدایی تولد
بمونه به یادگاری از هفته آخر ،۳۷ هفته 🥺❤️
به احتمال زیاد تو هفته ۳۸ زایمان کنم ،سزارین اختیاری انتخاب کردم.
ممکنه سه شنبه یا نهایتا چند روز بعدش زایمان کنم.
فردا میرم پیش دکترم تکلیفم مشخص کنه ولی خوب ختم بارداری رو برام زدن تو سونوگرافی ۳۸ هفته تا قبل از ۳۹ هفته
دل تو دلم نیست ❤️🤭
وقتی سرکلاژ شدم، وقتی جفت پایین داشتم، وقتی بالا میاوردم هرروز و هرساعت ،وقتی لکه بینی و هماتوم داشتم، فکرشم نمی‌کردم برسم به آخرش ،خدا خیلی بهم کمک کرد خیلی حواسش بهم بود منم قوی بودم از پسش بر اومدم🥹❤️
هرچی میخوایید از خدا بخوایید خدا خیلی بخشنده است خیلی حواسش به بنده اش هست دکترا هم واسطه هستن تلاش می‌کنن تا بارداری رو بخیر بگذرونیم ولی بازم اول خدا بعد فکر مثبت خودمون بعد دکترا ...
همه این سختی‌ها رو گذروندم بلاخره داره تموم میشه و قراره دخترم رو بغل کنم خیلی خوشحالم 😍😭🤰🏻🐥👩🏻‍🍼 هرچند یکم استرس هم دارم ولی بازم میسپارم به خدا...
این حس شیرین نصیب همتون که باردارین و اقدام هستین 💚
مامان معجزه خدا🌱❤ مامان معجزه خدا🌱❤ ۵ ماهگی
عزیزدل مادر...
کمتر از ۴۸ ساعت دیگه مونده تا روی ماهت رو ببینم و صدای اولین‌ گریه قشنگت رو بشنوم...🥰
تا قراره به دنیایی بیایی و معجزه خدایی که خودش بهم داده رو با چشم های خودم ببینم...🤱
هر تک تک لحظه های این ۹ ماهی که تو دلم بودی و قد کشیدی برام مقدس ترین و بهترین لحظه های زندگیم بوده و هر روز خدا رو بابت داشتن تو شکر کردم و عشق کردم با بودن تو، توی دلم...🤰
با شنیدن اولین صدای قلبت انگار دنیا برای من شد و با حس کردن اولین تکون خوردن هات من خوشبخت ترین شدم....😍
شدی پسرم و رفیق روزها و شب هایی که تنها بودم و قراره بودنت تا اخر عمرم قوت زندگیم باشه ... شدم مادر پسری که اومدنش شده امید زندگیم تا هر روزم به ارزوی دیدن روی ماهش بگذره و هر لحظه کیف کنم برای بودنش...👩‍👦
توی این روزای اخری که تو دلمی حسابی دلتنگ و بی قرارم برای سکسکه کردن هات و حس کردن وجودت تو دلم... برای تکون خوردن هات که شیطونی میکنی و شب ها تا صبح نمیزاری بخوابم...🥺🥰
و انگار میدونم که میدونی روزای اخریه که تو دلمی و بی قراری و میدونم که توام دلتنگ این جای گرم و نرمت میشی...🤰
اما بهت قول میدم تا جایی که در توانم باشه بهترین مادر باشم برات و حس خوب زندگی کردن رو بهت یاد بدم..‌.😊
تو فرشته زندگیمی و من با تمام توانم تلاش میکنم تا مراقب فرشته ایی باشم که خدا منو لایق داشتنش دونسته...🧚‍♂️👼

قربون تو که از وقتی شروع کردم برای نوشتن برات با محکم ترین توانت تکون میخوری و من کیف میکنم بابتش...🥺❤

بمونه تو این صفحه به یادگاری از حس و حال عجیب و غریب این روزام...🥰❤🤰👼

۳۸ هفته و ۱ روز
۱۴۰۳/۰۳/۱۱
مامان آراد مامان آراد روزهای ابتدایی تولد
این روزا اصلا حالم خوب نیست از وقتی وارد ماه هشتم شدم کلی درد های عجیب غریب اومده سراغم واقعا خسته شدم از یه طرف لگنمو واژنم درد میکنه از یه طرف بعضی وقتا درد پریودیم میگیره کمر دردو گه نگم دیگه تا دستشویی هم بزور میرم همش دراز کشیدم نه غذا میتونم درست کنم نه به کارای خونم برسم الان چند روزم هست رو معدم خیلی احساس سنگینی میکنم تیر کشیدن تو واژنم هم کلافم کرده حتی دراز کشیدنم هم مشکل شده نمیتونم پهلو به پهلو بشم با هزار بدبختی خودمو جابه جا میکنم حالا همه اینایی که گفتم به کنار این استرسای لعنتی بیشتر عذابم میده ترس از زایمان زودرس ترس از اینکه چرا تکوناش کم شده یا چرا تکوناشو پایین حس میکنم استرس کیسه اب و وزن که کم نباشه خلاصه مادرشدن خیلی سخته، من موندم چرا بعضیا میگن بارداریت تموم شه دلت تنگ میشه برای این روزا اخه چی داره که بخام دلتنگش بشم جز درد وعذاب فقط دوست دارم پسرمو صحیح و سالم و به موقعه بغل بگیرم این چالشا تموم بشن ولی اینم بگم به اخرش که فکر میکنم به خودم میگم این همه سختی ارزششو داره قراره یه فرشته بدنیا بیارم ولی درکل تحمل میکنم بخاطر پسرکوچولوم که دارم لحظه شماری میکنم برای دیدنش🥺😍شما در چه حالین کیا مثل منن😒