۱۰ پاسخ

بله دو تربیتی میشه بچه دوست من از یکسالگی پیش مامان دوستش میموند الان قشنگ ۲تا تربیت داره

اونطوری باشه بچه ای که میره مهد باید بی تربیت باشه چون مربی ثابت نیست!

واقعا از الان اینجور فکر هارو میکنید واسه تربیت 😐مگه اینا چقد سن دارن که تو مغزشون بمونه دو تربیتی یعنی چی
اصن مگه قراره تربیت بشن تو این سن

از الان به فکر تربیت بچه نباش تربیت ۷سالگی به بعده الان فقط دوست داره بازی کنه فکر نکنم هفته ای دوبار یا سه بار هم تاثیر زیادی بزاره رو بچه

بنظر من مشکلی نداره چون دختر دایی منم مثل شماست و گاهی اوقات پدر شوهرش می‌ره پیش بچش گاهی اوقات هم پدر خودش ،الان بچش خیلی عاقل و مودبه خیلیم باهوش

سلام،به نظرم این که این ها مادربزرگهاش هستند خیلی مشکلی پیش نمیاره ،شاید اونو بیشتر برای غریبه هایی که میان برای نگهداری بچه ها میگن

ببینید اگه یکیشون سختشون نیس بیان خیلی بهتره چن تربیته نمیشه ولی خب اگه خسته میشن سختشونه همینو ادامه بدین

انتخاب بین یکی از این دونفر باعث اختلاف میشه. و حرف و حدیث توشه اختلاف هم نشه طرف خونه زتدگی داره نمیتونه ۹ ماه زندگیشو ول کنه از پسرتون نگهداری کنه.

بنظرم فعلا همینجوری ادامه بده ک ب ی نفر فشار نیاد بزرگتر ک شد ببرش مهد

عزیزم ببخشید یه سوالی داشتم بچتون همسن بچه منه چقدر کلمه میگه امشب استرس گرفتم بابت حرف زدن دخترم

سوال های مرتبط

مامان آرتین مامان آرتین ۱ سالگی
دل نوشته
هممون گاهی خسته ایم و گاهی شاد ...گاهی غمگین و گاهی امیدوار ...من صبح ها شادم و شب ها غمگین ،اول هفته ها خوشحالم و آخر هفته ها ناامید ....امشب کلی به همسرم نق زدم و اذیتش کردم و خودم ناراحت شدم از خودم ، پسرم امروز مریض بود همه اش نق زد و گریه کرد ،منم دیگه به همسرم نق زدم ،هر روز از سر کار میاد میره تو اتاق کار کنه ( یه دور کاری که فعلا داره آموزشش رو میبینه ) پسرم رو مشغول میکنم که نره سراغش یا میبرمش بیرون میچرخونم ، اونهم یادش داده گوشی و تلویزیون نگاه میکنه ، ازین کارشون ناراحتم ، خودم قبلا تلویزیون براش میگرفتم در حد یه ربع که صبحانه بخوره ولی الان دم به دیقه میگه ماشین که کارتون بذارم براش ، دیگه بیخیال شدم امشب ،فهمیدم باید سرشو گرم کنم ،خودم باهاش بازی کنم ...این به کنار بچه مریض رو فردا باید ببریم خونشون ،چون همسرم با پدرش یه جاکار میکنن ، پدرش قبول کرده که همسرم بعد از ظهر ها بیاد در عوض آخر هفته ها بره وایسته مغازه ،یعنی کلا آخر هفته ها ما میریم اونجا و همسرم رو نمی بینیم مگر وقت خواب ،چون مغازه است . آخر هفته هایی که همه گردش و تفریح و پارکن ما دور از همیم و سر کاریم ...این چند سال که باهمیم یه مسافرت نرفتیم ، من آدم غر زدن نیستم تحمل میکنم ولی یه جاهایی دلم برای پسرم هم میسوزه .خدا خودش مشکلات همه رو حل کنه که روزگار سختیه ....