خانما یکی از بچهام گاهی روشو میکنه اون ور لباشو ورمیچینه گریع میکنه بیصدا مثلا اون لحظه هیچیش هم نیست آرومه ارومه منم تو اشپزخونه یهو متوجهش میشم از چشماش میشع پر اشک تا نگاش میکنم لبخند میزنه دلم ریش ریش میشه با این حرکتش😭😭😭

عزیزم درخواست قبول کن

حتما دوست داره بهش توجه کنی میری اشپزخونه باهاش حرف بزن حضورتو احساس کنه

عزیزمممم چقد مظلوم
یاد برادرزادم افتادم
اونم همینجور آروم و بی صدا اشک میریزه

بیشتر باهاش نوازش و بازی کن اگر میتونی

عزیزم

چه مظلومانه